یادداشت‌های Rasta (2)

          کتاب ، کتاب خوبی بود.
 من دوستش داشتم و جوری بود که تا آخرین لحظه نمی شد اتفاقات رو پیش بینی  کرد  و حتی  آخر های کتاب هم واقعا احساسی شد و من اشکم در اومد در صورتی که فکر نمی کنم این اتفاق ها بیافته.
 در کل  شخصیت نانا رو خیلی دوست داشتم چون به نظرم همیشه  دیزی رو پشتیبانی می کرد برعکس بقیه اعضای خانواده
و همین ديگه... 
 این کتاب کاملا سلیقه ای هستش و خب بعضی ها پایانش رو دوست نداشتن ولی خب به عنوان اولین کتاب در ژانر جنایی واقعا باهاش حال کردم .
من این کتاب رو توصیه میکنم  


        

          داستان روند خوبی داشت و من اوایل که این کتاب رو شروع کردم  واقعا ذوق زده بودم که ببینم آخر داستان قراره چه اتفاقی بیافته.
ادامه دادم به خوندنش و از معما هایی که حل کردن خوشم اومد و حتی بعضی وقت ها خودم سعی می کردم معما ها را حل کنم و خلاصه خیلی خوشم اومد از این قسمتش. 
اماا
از پایان کتاب اصلا خوشم نیومد و انتظار خیلی بیشتری ازش داشتم  و می تونست خیلی بهتر از این کتاب رو تموم کنه. 
انگار که نویسنده عجله داشته باشه و  فقط می خواسته کتاب رو تموم کنه  و بره سراغ جلد بعدی( البته که این نظر شخصی منه)
 و حتی اون چند روز اولی که کتاب رو تموم کردم کمی برام مبهم بود اینکه آخر داستان دقیقا چه اتفاقی افتاد .
 در کل بخوام بگم درسته از پایانش خوشم نیومد ولی کتاب خوبی بود و ارزش خوندن داره.