یادداشتهای حمید اردلان (5) حمید اردلان 1404/4/2 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 104 همهاش زیر سر انگلیسیاس، توهومات این پیرمرد خرفت نیست و انتهای داستان مشقاسم با پول اون زمینها به نون و نوایی میرسه و میشه جزو فاتحین و ...🤣🤣🤣 طوفانیترین شخصیت داستان، عمو اسدالله بود اگر نخوندید به شدت پیشنهاد میشه 3 30 حمید اردلان 1404/4/1 نان سالهای جوانی هاینریش بل 3.5 13 گرسنگی قیمتها را به من یاد داد. فکرِ نانِ تازه مرا کاملاً از خود بیخود میکرد. من غروبها ساعتهای متمادی بیهدف در شهر پرسه میزدم و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکردم به جز نان. چشمهایم میسوخت. زانوهایم از ضعف خم میشد و حس میکردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست. نان. 2 15 حمید اردلان 1404/4/1 پر شارلوت مری ماتیسن 3.6 10 دلم میخواست او را در آغوش بگیرم و در آغوش گرم و مهرپرورش زندگی و غمهایش را بدست فراموشی بسپارم. اما میترسیدم همچون غزالی از من بگریزد و تا ابد داغ فراقش را به دلم بگذارد. 0 18 حمید اردلان 1404/4/1 کلیدر جلد 7 محمود دولت آبادی 4.4 68 درد از همین نقطه پیدا میشود. گنگی زبان و گستردگی جان. 0 6 حمید اردلان 1404/4/1 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.4 30 شکم نان میخواهد. گفتگو که حالیاش نمیشود. 0 10