یادداشتهای younes saeedi (2) younes saeedi 1404/4/6 سه گانه قوانین چارتین ؛ کوبش های شامو ، امواج اکما عمرو عبدالحمید 4.3 9 پایان یک سفر؛ میان تخیل و واقعیت، میان چارتین و خاک خودم سهگانهی «قوانین چارتین» را نه صرفاً به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به مثابه آیینهای از واقعیتی تلخ و مکرر خواندم؛ واقعیتی که هم در سرزمین خیالی بنیعیسی و هم در زیست روزمرهی خودم جریان داشت. از جلد اول ، که با مهاجرت دکتر فاضل شروع شد، تا کوبشهای شامو و در نهایت امواج اکما، روایت مبارزهی انسان با بیعدالتی، با ساختارهای فاسد، با خاموشی حقیقت و استبداد بیچهره، مثل ضربه هایی بود که وضعیت جامعه ی امروز خودم رو مدام بهم یاداوری میکرد اما چیزی که این سهگانه رو برای من از مرز یک رمان فراتر برد، همزمانیش با روزهایی بود که به ایران حمله شد. زمانی که صفحههای کتاب را ورق میزدم و دکتر فاضل رو درگیر مبارزاتش میدیدم، هموطنانم جان میدادند، خانههایی ویران میشدند، و جنگی واقعی، هر روز به ما نزدیک تر میشد. این همزمانی، معنا و سنگینیِ خاصی به واژهها بخشید. دیگه «نسالیها» فقط شخصیتهای یک داستان نبودند؛ تجسم مردمی بودند که جانشان را کف دست گرفتهاند تا علیه ظلم برخیزند. در «امواج اکما» انقلاب به اوج خود میرسد، و من، در میان صفحات پایانی، به این اندیشیدم که چقدر رؤیای آزادی، ولو در خیال، نجاتبخش است. شاید این داستان پایانی داشته باشد، اما تجربهای که برای من ساخت، هنوز ادامه دارد: تجربهای از همذاتپنداری، از رنج مشترک، از حقیقتی که گاه در خیال بیان میشود اما ریشه در زندگی دارد. «قوانین چارتین» برای من فقط داستان دکتر فاضل، غفران، ندیم یا ریان نبود؛ روایتی بود از ما، از نسلهایی که در جستوجوی هویت، امنیت، عدالت و امید، گاهی باید از دل تاریکی عبور کنند. 0 3 younes saeedi 1404/3/15 گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم) جلد 4 کارلوس روئیس ثافون 4.4 8 برای گورستانی که فراموشم نکرد... بعضی کتابها فقط خوانده نمیشن؛ زندگی میشن. مجموعهی «گورستان کتابهای فراموششده» دربارهی کتابهایی بود که فراموش شده بودند؛ اما در دل آن کتابها، آدمهایی زنده بودند که هیچوقت فراموش نخواهند شد. نه آن کوچههای مهآلود بارسلونا را، نه کتابهای خاکخوردهی مخفی در پستوها، و نه صدایی که آرام گفت: "هر کتابی روحی دارد؛ روحِ کسی که آن را نوشته، روحِ کسانی که آن را خواندهاند، و روحِ کسانی که خواب آن را دیدهاند..." کارلوس روئیث ثافون نهتنها نویسندهی بزرگی بود، بلکه معمار دنیایی بود که نشون داد کتابها فقط داستان نیستند. هر کتاب، مقبرهایست که در آن، صدها زندگی دفن نشدهاند، بلکه زنده ماندهاند. و شاید ما، هر بار که کتابی را ورق میزنیم، در حال بیدار کردن کسی هستیم؛ کسی که میخواهد دوباره شنیده شود 0 3