یادداشتهای بهار توکلی (7) بهار توکلی 1402/11/26 سکوت: داستان انگین آق یوره گ 3.8 1 این اولین کتابی است که از ادبیات ترکیه خواندم.(:🌿 چون امروز مدرسه نرفتم-البته که از لحاظ ساعتی دیروز محسوب می شود- فرصت کردم تمامش کنم. کتابی که من هدیه گرفتم چاپ دوم بوده و عکس دیگری از نویسنده روی جلد است.(: کتاب مجموعه داستان هایی از یک شخصیت است که با توجه به توضیحات و متن داستان فکر کنم تجربه های خود نویسنده باشد. اما مطمئن نیستم و صرفا برداشت من است. راجع به نویسنده توضیحی نمیدهم که هم پشت کتاب هم در بخش توضیحات بهخوان آمده. در توضیحات آمده که در هر داستان به سکوت اشاره ای شده اما من فقط ارتباط داستان آخر با سکوت را متوجه شدم و شاید این نقدی باشد که بتوان بر کتاب وارد کرد. یعنی واضح و روشن نبوده و انگار باید خود نویسنده حضور داشته باشد تا ارتباط دیگر داستان ها با سکوت را بیان کند. از حال و هوای کتاب لذت بردم و از دسته کتاب هایی برایم است که می توانم به آن برگردم. من معمولا بخش هایی از کتاب که برایم جالب است را هایلایت می کنم. و لزوما بخش هایلایت شده، بریده کتاب نیست؛ بعضی وقت ها صرفا از نوع توصیف نویسنده خوشم می آید که خطی یا بندی را هایلایت می کنم و اگر این کتاب من را ورق بزنید، اکثر صفحاتش هایلایت شده.😂 بخشی اش بریده کتاب و بخشی اش توصیفات جالب نویسنده است. نویسنده با کلمات آشنایی خوبی دارد و واژه ها را خوب و دقیق کنار چیده و مفهوم مورد نظر خود را ساخته. من همه داستان هایش را دوست داشتم ولی "سکوت" و "سلام" و شاید "نفسی در تاریکی" (دوتای اول قطعی و سومی طبق حس آن لحظه ام) را بیشتر از بقیه دوست دارم. همه داستان ها، ظرفیت گفت و گو راجع بهشان را دارند. و این به نظرم نشان دهنده توانایی نویسنده است. بعضی از داستان ها در زمان کودکی شخصیت و بعضی ها هم روایت های شخصیت در اتفاق ها و تجربه های بزرگسالی اوست. نکته جالب و مثبتی که در قلم نویسنده نظرم را جلب کرد، استفاده خوب و جالب و حتی دقیق نویسنده از عناصر کشورش است؛ برای مثال یک جا در توصیف گرمای تابستان ترکیه میگوید: "چنان گرم است که در خنک ترین قسمت خانه هم آدم احساس ورقه های بریده شدهٔ کباب ترکی را دارد" یا در جایی دیگر از کتاب می گوید: "جملات خوش آهنگ و زیبایی از زندان های هفت قلعه ی ذهنم بیرون می تراویدند." که زندان های هفت قلعه طبق پانویس کتاب، یک قلعه و زندان قدیمی در استانبول است. باز هم در متن اشارات دیگری دارد که الان در خاطرم نیست. و بسیار از خوردنی ها و نوشیدنی و ... های کشورش در بخش های مختلف یاد می کند که من در کمتر کتابی این را دیدم.(البته می تواند به خاطر کمکتاب خواندنم هم باشد😅) در کل زبان کتاب، زبانی گرم، صمیمی و روان است. تشبیهات و توصیف های نویسنده در مجموع جالب و نو بودند. و اگر مثل من احتیاج به خواندن کتابی دارید که نیاز به تمرکز و دقت زیادی ندارد و هروقتی می شود به آن سر زد، با فاصله و خرد خرد خواند، این کتاب را پیشنهاد می کنم. حجم کتاب هم خیلی زیاد نیست و راحت می شود آن را حمل کرد. این کتاب با من اردوی مشهد مدرسه آمده و در قطار خوانده شده، در مترو وقتی در قطار جلویم بسته شد و دوستم در قطار بود و من از او جا مانده ام، یاورم بوده و بخش هایی از آن حتی در ساعت مطالعاتی مدرسه، پشت میز های پانسیون، در استراحت کوتاهی که به خودم دادم خوانده شده. (: 3 23 بهار توکلی 1402/7/30 لالایی برای دختر مرده حمیدرضا شاه آبادی 3.9 48 کشش داستان ان قدر بالا بود که آن را دو روزه تمام کردم. شروع خیلی خوبی داشت. داستان خودش تلخ است ولی اینکه می دانی بر اساس واقعیت است، ماجرا را غم انگیز تر و دردناک تر می کند. البته درست است بگویم اشاراتی به واقعیت دارد؛ جریان دختران قوچان و واقعه ای که اول کتاب به آن پرداخته شده. ولی آقای شاه آبادی به خوبی داستان را شکل داده اند و به خوبی به اتفاق های افتاده اشاره کرده و آن را درون داستان جای داده اند. شاید همین کشش کتاب را بالا می برد. نقطه قوتی که در کتاب خیلی دوست داشتم این بود که بخش های مختلف از زبان آدم های مختلف است. پایان کتاب هم جالب و بامزه بود. 0 18 بهار توکلی 1402/7/10 زمستان سبز نورا حق پرست 3.8 3 کلاس چهارم بودم که این کتاب را خواندم. روایت روز های انقلاب است. از خواندنش بسیار لذت بردم و من را خیلی به وجد آورد. به حدی که در آن زمان علاقه مند شدم به خواندن کتاب هایی بیشتر از روایت های انقلاب ایران. با قلم خانم حق پرست خیلی ارتباط گرفتم و یادم میآید که عمه ام را با گفتن اینکه این کتاب را بخواند سوراخ کردم.😂 عنوان کتاب خیلی دقیق است. به نظرم مناسب بچه های همان دوره سنی است. پیشنهاد میکنم بهشان که این کتاب را بخوانند.^^ 0 13 بهار توکلی 1402/7/10 لانه ی کاغذی کنت اوپل 3.3 9 این کتاب را پارسال خواندم. خلاقیت و تخیل نویسنده را دوست داشتم؛ جوری که شخصیت اصلی با تولد فرزند جدید که مشکلاتی دارد رو به رو می شود... ولی راستش آخرش را اصلا دوست نداشتم. داستان را تا انتها خیلی خوب هدایت کرده بود و مخاطب را با خود همراه میکرد. ولی آخرش، پس از نجات از دست زنبور ها، خیلی سریع همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد. و این برایم خوشایند و قابل درک نبود. از توصیفات نویسنده بسیار لذت بردم. برایم جدید بودند و بخش های زیادی از توصیف نویسنده راجع به مسائل را هایلایت کردم. به نظرم استیون نگاه متفاوتی به مسائل داشت. 0 11 بهار توکلی 1402/7/8 ستاره ها را بشمار لوئیس لوری 3.5 6 کتاب قبلی را که تمام کردم، دنبال کتاب جدید رفتم سراغ کتابخانه ام. کتابی را برداشتم و یکی و دو صفحه اول را خواندم. راستش آن لحظه جذبم نکرد. کمی دیگر گشتم و بعد چشمم خورد به عنوان کتاب. باز کردم و صفحه اول را خواندم. احساس کردم چیزی است که الان دلم بخواهد بخوانم. جلوتر که رفتم غافلگیر شدم، چون از شروع داستان نمیشود پیش بینی کرد داستان روایت جنگ و اشغال دانمارک توسط نازی ها، از زبان آنهمری ده ساله و اتفاقاتی که برای دوست صمیمی اش، الن قرار است رخ بدهد، باشد. البته صفحه دوم متوجه می شوید ولی برای من شروع جالبی داشت. کتاب روان و کم حجمی بود که در یک نشست می توان خواندش. خیلی خوب با کتاب ارتباط گرفتم و همراهش شدم. از داستان هایی که هول و ولایی را روایت می کنند، لذت میبرم. علت اینکه پنج ستاره کامل ندادم این بود که، انگار نویسنده در بخش آخر فقط میخواست کتاب را دیگر تمام کند و داستان را جمع و جور. می شد پایان قشنگ تری داشته باشد. چون از صحنه قبلی پرید دو سال بعد که جنگ دیگر تمام شده و مختصر شرح حالی از اتفاقاتی که برای دو شخصیت دیگر رخداده و لحظه ای که شخصیت اصلی همراه خانواده درحال سپری است، داد. البته دو سال جلوتر رفتن ایراد متن نویسنده نیست، صرفا میتوانست پایان بهتری برای کتاب بنویسد. چیزی که راجع به کتاب نظرم را خیلی جلب کرد، آن بخشی است که آنه مری متوجه دروغ مادر و دایی اش شد و وقتی از دایی اش راجع بهش پرسید، این طور جواب گرفت که هرچقدر کمتر بداند، شجاع تر خواهد بود و این دروغ به نفع خودش گفته شده. جلوتر آنهمری اشاره می کند که خودش هم برای محافظت از دوستش، شریک آن دروغ می شود. برایم جالب و تأمل برانگیز بود. در مجموع کتاب قشنگی بود. ارتباط عنوان با داستان را هم متوجه نشدم.😂 0 6 بهار توکلی 1402/7/1 رودخانه ی واژگون: هانا جلد 2 ژان کلود مورلوا 4.2 8 هانا را همین امروز تمام کردم.(: ماجراهای هانا بیشتر از تومک به من چسبید. و از نظر من اتفاقاتی که پشت سر گذاشته، هیجان انگیزتر از ماجرا های تومک بود. شگفت انگیز ترین بخش کتاب، داستان هایی که در بیابان داشت، بود. کاروان شلوغی که به سمت توپکا می رفتند و میتوانستی درکنارشان در عرض چند ثانیه، چند سال زندگی کنی و همچنین کاروانی که اهل سکوت بودند به جای سخن گفتن. ایده کتاب که با نوشته شدن روایت آنچه بر هانا گذشته خطاب به تومک را بسیار پسندیدم. نمی دانم در وصف این کتاب دیگر باید چه بنویسم، ففط میدانم حق مطلب را خوب ادا نکردم. من از خواندن این دو جلد، بسیار لذت بردم و فکر نکنم هیچ وقت تومک و هانا و دوستانشان را از یاد ببرم. 2 15 بهار توکلی 1402/7/1 رودخانه ی واژگون: تومک جلد 1 ژان کلود مورلوا 4.5 9 بگذارید اولین یاداشتم را با کتابی که به تازگی خواندم، آغاز کنم. این کتاب را عمه ام که بسیار کتاب خوان است به من امانت داد و موقع تحویل آن به من گفت: "این کتاب را خیلی دوست دارم. با همه رمان نوجوان هایی که خواندی فرق دارد." تصویری که نویسنده خلق کرده، فوقالعاده است. راستش به قوه تخیلی که نویسنده دارد، غبطه میخورم. کتاب بسیار روانی است و خیلی زود آن را تمام میکنید. ماجرا هایی که تومک عزیز در سفر پشت سر میگذارد، کشش خوبی را ایجاد میکند. عواطف و احساسات تومک به خوبی توصیف شده. از آن دست کتاب هایی که است که وارد کتاب میشوید و همراه شخصیت همه جا میروید و لحظه ها را تجربه میکنید. اتفاق های داستان قابل پیش بینی نیستند -البته این نظر من است- و من در طول داستان واقعا شگفت زده میشدم از خلاقیت نویسنده. شخصیت های کتاب را بسیار دوست داشتم و اینکه هرکدام ویژگی های منحصر به فرد خود را داشتند، واقعا شیرین بود. قسمت مورد علاقه من، دهکده عطرسازان است.(: هرچند همه چیز راجع به این کتاب قشنگ و دلنشین است که اگر بخواهم بگویم ممکن است داستان لو برود. در مجموع خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم. مخصوصا اگر برای مدت طولانی کتابی نخوانده اید و دوست دارید وارد یک دنیای فانتزی خفن شوید. 0 38