یادداشتهای امیربهراد (3) امیربهراد 1402/4/28 جشن بی معنایی میلان کوندرا 3.3 5 در طول خواندن این رمان، یاد این رباعی زیبای خیام میافتادم: ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم هیچ است، وین طارَمِ نُهْسپهرِ اَرْقَم هیچ است، خوش باش که در نشیمنِ کَوْن و فَساد. وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است! مرحوم میلان کوندرا به عنوان یک نویسنده برجسته، از فضای روانشناختی برای به تصویر کشیدن داستانهای خود استفاده میکند. در رمان "جشن بیمعنایی"، این جنبه به یک حد اکتشافی رسیده است. قبل از نوشتن این یادداشت، نظرات مختلف خوانندگان را در مورد این رمان مورد بررسی قرار دادم و دریافتم که بسیاری از آنها از این رمان لذت نبرده بودند. با این حال، یک نکته بسیار جالب در این رمان وجود دارد که نویسنده به دنبال نشان دادن بیمعنایی افکار و رفتارهای انسانی است، در حالی که خوانندگان معمولاً در تلاش برای یافتن معنا در پشت داستان هستند. میلان کوندرا با استفاده از استعداد و ذوق خاص خود، به بهترین شکل ممکن این ایده را به تصویر کشیده است. شخصاً، من عاشق این رمان شدم و به همهی کسانی که به فلسفه و روانشناسی علاقهمند هستند، توصیه میکنم. تلاش میلان کوندرا در نمایش بیمعنایی زندگی و جستجوی بشر برای یافتن معنا، به واقعیت بسیار نزدیک است و این ایده در رمان "جشن بیمعنایی" به شکل استادانهای اجرا شده است. در نهایت، باور دارم که نوشتههای میلان کوندرا به دلیل فضای روانشناختی عمیق و جذابشان، همواره توجه منتقدان را به خود جلب میکنند و میتوانند با خوانندگانی که به دنبال تجربههای ادبی عمیق هستند، ارتباط برقرار کنند. 0 14 امیربهراد 1402/4/26 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 374 شب های روشن از داستایوفسکی رو خیلی دوست دارم. وقتی این کتابو خوندم، تو دنیای داستان فرو رفتم و خودمو توی دوران جوونیم پیدا کردم، دیگه چه حرفی! نویسنده واقعاً عمق و واقعیت زندگی رو تو هر شخصیتی که ساخته، نشون داده بود. توصیفات واقعاً عالی بودن و احساسات رو برام جان دادن. همینطور که داستانو میخوندم، یه ارتباط عمیق باهاش برقرار کردم و احساساتمو دیدم. این کتاب جز ده تا کتاب برتر زندگی من جا داره! ❤️ 0 5 امیربهراد 1402/4/26 یک اتفاق مسخره فیودور داستایفسکی 3.7 61 این داستان میتواند یک تجربه متوسط و البته قابل تأمل برای خواننده باشد. یک اتفاق مسخره با جلب توجه به جایگاه و مناسبات اجتماعی و تأثیر آنها بر انسانیت، برای خوانندهها یک سفر فکری را فراهم میکند. با دقت به نوشتهها و توصیفات از طبقههای اجتماعی و درک عمیقی از نگرشهای مختلف شخصیتها، این کتاب میتواند یک تجربه خواندنی و الهامبخش برای شما باشد. داستایوفسکی به خوبی در داستانهای کوتاه خود، امیال و خواستههای خود را به ویژه در دوران جوانیاش تصویر میکند. عموماً در این داستانها، داوری مستقیمی وجود ندارد؛ در عوض، وی به تشریح وضعیت و شرایط میپردازد. در داستان "یک اتفاق مسخره"، نویسنده قصد دارد تأثیر جایگاه و روابط اجتماعی و تفکر سیستمی را نشان دهد و میخواهد آن را به نحوی بیان کند که دسترسی به انسانیت واقعی جلوگیری میکند. متن کتاب: "انگار کسی دیگر به جای او فکر میکرد؛ همهچیز باید همانطور میماند، هرکسی سر جای خودش" ایوان، وقتی میخواست انسانیت و نیکوکاری خود را نشان دهد، خود را به عنوان یک ژنرال بلندپایه میبیند که انسانیت را از طریق لطف و سخاوت خود نمایان میکند. او قدرت و مقام را در زیرساختهای انسانیت قرار میدهد. حتی شخصیت نویسنده جوان نیز، که در تلاش برای تجدد، نوآوری و نوگرایی بود، باید از جایگاه یک نویسنده رادیکال حرف میزد. اما در حالی که در فکر ژنرال و هم در فکر نویسنده بحث تجدد و نوآوری بود، محدودیتها و جایگاه آنها اجازه نمیدهد تا پنجره اندیشههایشان رو به همدیگر باز شوند. با وجود وفاداری نویسنده به انسانیت و تلاش برای نشان دادن آن، در داستان "یک اتفاق مسخره"، به نظر میرسد داستایوفسکی در محدودیتهای تفکر نظام سِرفداری (ارباب-رعیتی) قرار دارد. داستایوفسکی در بررسی جایگاه اجتماعی و تأثیر آن بر انسانیت، به معضلات و محدودیتها در بیان ایدههای نوآورانه خود روبرو میشود. در نتیجه، انسانیت از جایگاهها و نقشها و مقام های مشخص تحت تأثیر قرار میگیرد. این ممکن است نشان دهنده ارتباط نزدیکی با واقعیتهای اجتماعی و سیستمی -سلطنت فرمانروایی مطلق روسیه- باشد که نویسنده به طور شخصی با آن مواجه بوده است. 0 12