یادداشت مظفری
بسم الله الرحمن الرحیم «عریان در برابر باد» خواندنش تنهایی میطلبد و سکوت؛ از آن قسم کتابهایی نیست که دست گرفت و در راه، مترو یا اتوبوس چند سطرش را خواند. نویسنده از «الف» تا «یاء» خواننده را دنبال خود میکشاند، اما پا از «کانیچاو» و «تپهبرهانی» بیرون نمیگذارد. مورخی است که رمان مینویسد. توصیفهایش از اتفاقات، آدمها و خانهها و... بندهای نامرئی هستند که کتاب گذرا جلو نرود. در اوج هیجان، نمیتوان صحنهای را گذرا خوند تا انتهای داستان را دریافت. اگر در تقلبی ناشیانه، دو فصل انتهای کتاب را اول بخوانی، باید برگردی و همه متن را بخوانی، لذتش در مسیر است، نه فهمیدن انتهای کتاب. آخرش را من میگویم: تأویل خواب یوسف «هذا تأویل رؤیای من قبل قد جعلها ربی حقاً»
2
(0/1000)
نظرات
اصلا یادم نمی آید این کتاب کی و کجا، به کتاب خانه ام اضافه شد، از سال نشرش که ده سالی میگذرد. کمی عجیب است ولی معتقدم کتاب ها خودشان باید آدم را صدا بزنند! در این ده سال این کتاب هیچ وقت صدایم نزده بود! چند باری به بهانه تعریف های کلاس نویسندگی به سراغش رفته بودم ولی به صفحه بیست رسیده نرسیده رهایش کردم. خواننده کتاب عریان در برابر باد همزمان که در حال خواندن یک رمان است در یک کلاس آموزشی توصیف موقعیت و صحنه هم شرکت میکند. کتاب داستان تپه برهانی است، داستان روستای کانی چو کردستان ده سال بعد از طوفان خانمان سوز جنگ. آقای احمد شاکری در حین داستان پر رمز و رازش از کردستان برایمان میگوید، از سبک زندگی مردمانش و از طبعیت کوهستانی اش. از تلاش برای نفوذ وهابیت و کومله در کردستان میگوید. با وجود اتفاق های ماورایی در کتاب ولی جفت و بست داستان محکم است خواننده را با آقا معلم روستا و شاگردانش و اهالی ده همراه میکند تا یکی یکی گره از رازهای این روستا باز کنند. اگر اهل خواندن رمان های محکم و قوی(همراه با توصیفات نسبتا زیاد و تعدد شخصیت هستید ) حتما سراغ این کتاب هم بروید و چند روزی در آب و هوای کوهستانی کانی چو نفس بکشید و پرده از راز گرگ هایش بردارید!
0