یادداشت فرجانه خبازیان زاده

        (هو النور)
بعد از سال‌ها فاطمه رو دیدم. فاطمه‌ای که هنوز عاشق خنده‌هاشم، خاطره تعریف کردن‌هاش، شعر خوندن‌هاش... انگار نه انگار که از دبیرستان چند سال گذشته، انگار نه انگار که از اون موقع هم رو ندیدیم و اون قدرها هم پیگیر هم نبودیم.
با فاطمه توی اون سه روز عزیز گفتیم و خندیدیم و برای هم شعر خوندیم... از یادگارهای اون سه روز توی ذهنم شد تعریف و تمجیدهای فاطمه از دفتر شعرهای آقای برقعی که تا قبلش خودم فقط ۲تاشون رو خونده بودم، حالا از نمایشگاه ۲ جلد دیگه هم گرفتم و توی این چند روز به یاد فاطمه و دبیرستان و اعتکاف خوندم.
      
23

1

(0/1000)

نظرات

عزیزممممم😍😍😍😍🥹🫠
5

1

ببین کی اینجاست 😍✨️✨️✨️
وای فاطمه جات خالی  بود دیروز همه‌ی کتاب شعرهام رو برده بودم ابرار با بچه‌ها و خانم سین نشستیم خوندیم 😍 

0

خوش به حالتوننن😍
@Farjaneh 

0

ان شاءالله ترم تموم شد بیا قرار بزاریم هم رو ببینیم 😍
اگر دوست داری بیا ابرار فکر کنم پنجشنبه‌ها روز دانشجوهاست، بچه‌ها خیلی خوبن فاطمه، بیا خوش میگذره 😍
@isvandfatemeh 

0