یادداشت علی عموکاظمی

        
 آیا با پاشیدن ایدئولوژی خود روی صورت مخاطبینت و نام گذاری کاراکترهای کتابت با خر و اسب و خوک می‌توان داستان گفت؟ بله اورول با نوشتن مزرعه حیوانات ثابت کرد می‌توان گفت! 
فرض کنید هم ارز با این داستان، نویسنده‌ای توانمند در انتقاد به آمریکا و رفتار استکبار‌آمیزش همچین چیزی را سرهم کند: خوکها قوانینی تصویب میکنند و می‌گویند همه مزرعه‌ها باید طبق قوانین ما رفتار کنند وگرنه حقوق حیوانات نقض می‌شود و ما دهان آن مزرعه‌ها را سرویس می‌کنیم. یا مثلا خوکها ادعا می‌کنند که در یکی از مزرعه‌های دوردست سلاح مخوف کشتار حیوانات پنهان شده و به این بهانه به آن مزرعه حمله میکنند و منابعش را غارت می‌کنند. یا مثلا سگهای هارِ خود را به مزرعه‌های دوردست می‌فرستند و زمین مزرعه را غصب می‌کنند و هر حیوانی در آنجا اعتراض کند، سگها او را می‌درند. تازه خوکها برای سگها استخوان می‌فرستند تا در آن مزرعه‌های دوردست دوام بیاورند و به غصب خودشان ادامه بدهند. اگر یک نویسنده توانمند همچین چیزی را به عنوان داستان بنویسد، به نظرم نتوانسته انتقاداتش به آمریکا و اسرائیل و وحشی‌گری‌هایشان در خاورمیانه را در قالب داستان تعریف کند و صرفا با نوشتن چنین تمثیلی بیشتر خودش را خالی کرده.
برای همین معتقدم مزرعه حیوانات قابل مقایسه با ۱۹۸۴ نیست. در ۱۹۸۴ اورول با تعریف کردن داستان، حرف و مضمون مدنظرش را ارائه کرده اما اینجا یک سخنرانی داستان‌گونه در انتقاد به شوروی و حکومتهای شبیه به آن کرده است.

      
44

5

(0/1000)

نظرات

نخونیمش یعنی؟! 
2

1

حجمش کمه خوندنش ضرر نداره. خیلی‌ها هم خوششون اومده 

2

با وجود نکتهٔ مهمی که علی‌آقا نوشته، خوندنش خالی از لطف نیست. نکات جالبی هم درش هست. 

2