یادداشت ثنا
1403/11/2
فکر کنم تقریبا هر وقت کتابی از #آگاتا_کریستی خوندم، اینجا نوشتم که چقدر «یک نفس تازه» ست. دقیقا وقتهایی که همه چیز زیادی سخت و پیچیده میشه دستت رو میگیره و تو یه داستان عجیب گیرت میندازه. بعد تو ترجیح میدی به داستان و قاتل و صحنه جرم فکر کنی، تا به چیزهایی که نمیتونی عوضشون کنی. این بار هم آگاتا من رو به یه خونه قدیمی بزرگ و تاریک برد؛ خانه آخر. منم تصمیم گرفتم این دفعه رو تنها نباشم و تو یه ویدئویی که خیلی زود باهاتون به اشتراک میذارم، سعی کردم معما رو حل کنم، موفق بودم؟ شما حدس بزنید:) داستان #خطر_در_خانه_آخر خیلی جالب شروع میشه: دختر جوان و زیبایی، پوآرو رو در یک هتل ملاقات میکنه. اون دختر صاحب «خانه آخر» (بالاتر گفتم ازش) و طی ماجرای عجیبی در دو سه روز گذشته سه، چهار بار مورد سو قصد قرار گرفته. توی این معما نه انگیزه مشخصه، نه قاتل فرضی، نه هیچی فقط «خطر» دیده میشه.
(0/1000)
نظرات
1403/11/7
من هنوز ان چنان با دنیای آگاتا کریستی آشنا نیستم. یادداشت تو باعث شد شروع کنم کتابهاشو:*)
0
1403/11/11
من تا حالا کتابی از خانم آگاتا کریستی نخوندم و خیلی دوست دارم یکی از آثار های ارزشمندشون رو بخونم شا خودتون برای شروع کدوم کتابشون پیشنهاد میکنید؟(:
0
ثنا
1403/11/6
0