یادداشت حنانه علی پور

        این کتاب تجربه ی تازه ای بود. اسطوره ها داستان میگن و در یک لحظه‌ی خاص،یکی از این داستان ها بهت چشمک میزنه. همونیه که میگی چقدر جالب! و از اون به بعد میتونی جور دیگه ای هم به زندگی نگاه کنی ! 
بعضی جاها متوجه نمیشدم چرا کمبل از یه موضوع میرفت سراغ یکی دیگه و توالی بحثش مشخص نبود. اول فکر کردم از ترجمه است ولی با متن اصلی که تطبیق دادم دیدم مشکل از ترجمه نیست.راهی که اینجا پیدا کردم این‌ بود که فقط حس اون جمله رو گرفتم و ادامه دادم و تو کتابی با این حال و هوا جواب داد🤝🙂
اواخر این کتاب حال و هوای عرفانی پیدا کرده بود😁 جاودانگی و یکی شدن و خودت رو دیگری فرض کردن و حس شفقت و … . البته که میشه گفت تو کل این کتاب این حس و حال نمایان بود. 
خلاصه که اسطوره‌ها تو‌ ذهن من، قصه گوهای اعظمن.مثل شخصیت های کل فیلم ها و کتاب هایی که دیدم، این اسطوره ها هم می‌رن تو یه گوشه مغزم تا به وقتش، یه سنتز عجیبی رخ بد‌ه و شاید بفهمم اون حس جاودانگی و یکی شدن با اون نیروی اعظمی که کمبل میگه چیه!
      
112

7

(0/1000)

نظرات

روشنا

روشنا

1404/4/12

یه کم از سرعتت کم می‌کردی عقبیا هم برسن بد نبود 😒
2

2

دیگه چسبیدم به این کتاب تا تموم شه😂🫣 

0

روشنا

روشنا

1404/4/12

معلومه 😒😂
@hannacamo 

1