یادداشت مهرنوش

مهرنوش

1403/4/12

خانه ادریسیها
        اگه بخوام ۱۰ رمان برتر ایرانی معرفی کنم، این رمان قطعا جزوشونه
رمانی که علیزاده در هفت سال نوشت

 وقتی این رمان رو شروع می‌کردم بیشتر به خاطر شناخت دقیق‌تر این «پری کوچک غمگین» و رازآلود بود. اما واقعا خود رمان جذابیتی به همون اندازه برام پیدا کرد.

 برای منی که علاقه‌م به نوشته‌هایی با شخصیت‌های محدود و توصیفات کمه، این‌که چنین اثری باز هم برام جذاب بود، یعنی نویسنده کارشو خوب انجام داده.
کلمات انگار با پنس کنار هم چیده شدند. گاهی توصیفات ان‌قدر دقیق و رنگارنگ و خاص بود که گویی تابلوی نقاشی بودند تا چند سطر جمله.
 (به نقل از اطرافیان، غزاله دایره لغات خیلی وسیعی داشت‌. به حدی که سپانلو در مستند «محاکات» ذکر می‌کنه که بارها در اشعارش از نظرات علیزاده بهره گرفته)


 از دیگر نقاط قوت این رمان شخصیت‌پردازی قوی‌، علی‌رغم تعداد زیاد شخصیت‌ها بود.
نویسنده موفق شده بود برای هر شخصیت یک هویت مجزا بسازه و کاری کنه که مثل یک انسان واقعی بهشون عاطفه پیدا کنیم.
 چیزی که خیلی نظرمو جلب کرد سیر تغییر شخصیت‌ها در طول داستان و عوض شدن احساسات و قضاوت‌های ما نسبت به هر کدوم از این افراد بود و بخش دوم که به گذشته هر کدام از «قهرمان‌»ها می‌پرداخت، برای من یکی از جالب‌ترین بخش‌های کتاب بود.

وقتی کتاب رو می‌خوندم مدام با خودم می‌پرسیدم چه‌طور تونسته دچار تکرار شخصیت‌ها و تک‌صدایی نشه و دیدگاه‌های متخلف و به این اندازه کارکتر‌هایی جدا از وجود و ذهن خودش بسازه و خب شاید بررسی زندگی اعیانی غزاله و حضور همیشگی آشپز و خیاط و... در خانه‌اش برای فرار از احساس تنهایی‌، بتونه تا حدی جواب این سوال رو بده.

نکته جالب دیگه نوع نگارش رمانه،‌ غزاله با  چشم‌ها رو با چشم‌بندی سیاه می‌بست، در تصورات خودش غرق می‌شد ، مدتی بعد به حرف می‌آمد و منشی کنار تختش شروع به نوشتن می‌کرد.

«سلمی الهی» تو مصاحبه‌ای اشاره کرده، مادرش گاهی به حدی در شخصیت‌های مختلف داستان غرق می‌شد که لحن و صدایش با قرار گرفتن در پوسته هر کدام از قهرمان‌ها تغییر می‌کرده.

غزاله اهل ادبیات کلاسیک و به‌خصوص ادبیات روس بود، که تاثیراتشو در رمان خانه ادریسی‌ها هم می‌شه دید.


حالا یه‌کم بیشتر بپردازیم به این رمان:

خانه‌ی ادریسی‌ها یکی از سیاسی‌ترین آثار داستانی ایرانه.
این رمان با توصیفی از یک خانه اشرافی بزرگ و قدیمی در عشق‌آباد شروع می‌شه، که حالا از آن تجملات و افراد خاندان، فقط ۴ نفر باقی مانده‌‌اند.
خانم ادریسی بزرگ و دخترش «لقا» و نوه پسری‌ش «وهاب» و خادم باوفایشان «یاور» که هرکدام به‌گونه‌ای در انزوای خود دست و پا می‌زنند. و البته خاطرهٔ پررنگ دختر زیبا و فوت‌شدهٔ خانم ادریسی «رحیلا»، که مدام در خاطرات وهاب برای ما در هاله‌ای از رمز و راز و زیبایی و عطر کشمیر توصیف می‌شود.

در بیرون خانه نیز به تازگی انقلاب بولشویکی به پیروزی رسیده و خانه خاندان ادریسی هم به عنوان خانهٖ عمومی برای سکونت بعضی از «قهرمان‌»ها (لقبی برای افراد طبقه کارگر)، انتخاب و به صورت اشتراکی بین خانواده و انقلابیون تقسیم می‌شه. که البته این‌‌بار با حکمرانی قشر ضعیف بر طبقه بورژوا :)

اضافه شدن شخصیت‌های متعدد و ایفای نقش پررنگ هر کدوم و اثری که شخصیت‌های افزوده‌شده بر این چهار شخصیت اصلی می‌ذارن، چارچوب کلی داستان رو شکل می‌ده.

این کشش و تقابل بین مردم معمولی و آخرین بازماندگان اشرافیت و کم‌کم به درک یک‌دیگر رسیدن و گویی جمع شدن اضداد و فهم مفهوم انسانیت و درد و رنج مشترک در سراسر این اثر به خوبی بسط داده شده.

 گفتگوهای بین وهاب با افراد «آتش‌خانهٔ مرکزی» و جوانان تندروی انقلابی، به خوبی کاربرد غلط از ایدئولوژی‌های خوب را نشان داده و این‌که چه‌گونه نظریاتی که قراره آرمان‌شهر بسازند، می‌تونن منجر به پادآرمان‌شهر بشن.

خوندن این رمان رو خیلی زیاد توصیه می‌کنم و اگه با توصیفات و حجم زیاد میونه خوبی ندارید هم می‌تونین با صدای «سلمی الهی» دختر غزاله و بیژن، این کتاب رو گوش بدین
حتی اگه پنجاه صفحه اولش هم جذبتون نکرد یا احساس سردرگمی کردید بهش زمان بدید مطمئنم پشیمون نخواهید شد :)

و اگه خواستید بیشتر درباره غزاله علیزاده بدونید، پادکست «چنین شد»، شماره پانزدهم قویا سفارش می‌شه.
همچنین مستند «محاکات» ساخته پگاه آهنگرانی 
      
146

17

(0/1000)

نظرات

اینکه از شکوه یه خاندان قدیمی چیز زیادی باقی نمونده منو یاد شازده احتجاب انداخت. [و منی که الان فهیدم بیژن الهی شوهر غزاله علیزاده بوده و خزان شدم. :) ]  
3

0

مهرنوش

1403/4/12

شازده رو واقعا هنوز نمی‌دونم چرا نخوندم:(
و اینکه یه شایعاتی درباره اینکه تو دانشگاه تهران با مرتضی آوینی  یه سر و سری داشتن هم هست😂💀 

0

😱 مرحوم چقدر حاشیه داشته. 
@mehroo 

0

مهرنوش

1403/4/12

آرتیست تراز :)
@seyed_m_m 

1

سارا

1403/4/12

خیلی مشتاق شدم بخونمش واقعاً. چندوقت پیش نشستم یادداشت‌های «خانه‌ی ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» رو خوندم ولی چیز زیادی دستگیرم نشد و نسبتاً هم ناامید شدم از شروع کردنشون. خیلی خوشحالم که اینو نوشتی. :)
راستی، به نظرت اول بهتره پادکست و مستندی که گفتی رو گوش داد و دید یا کتاب رو خوند؟
1

0

مهرنوش

1403/4/12

خیلی خوشحالم اینو می‌شنوم 🌝🤍
راستش من خودم چندسال قبل محاکات رو دیده بودم و غزاله از همون وقت برام خیلی جالب شد
بعدش کتابو خوندم و بعد پادکست رو گوش دادم 

خیلی تفاوتی نمی‌کنه ولی به‌نظرم مستند رو اول ببینی بهتره و فکر کنم تو یوتوب بازم درباره علیزاده یه چیزایی هست یادمه یه تیکه از نمایشنامه‌خونی گلشیری فیلمبرداری شده بود و نمایی از نگاه مغموم علیزاده از اون پشت. خیلی تاثیر عجیبی می‌ذاشت نگاهش رو آدم :) 

1

سبحان‌الله. دلم خواست بخونم
1

0

مهرنوش

1403/4/14

تقبل الله😂🔥 

0