یادداشت محمدامین اکبری

        به نام او

«۱۹۷۹» یکی از رمان‌هایی بود که به‌یکباره و بی‌مقدمه آن را در دست گرفتم، شروع کردم و به پایان رساندم. اصلی‌ترین دلیلش هم عنوان رمان و دلالتی که بر ماجرای انقلاب ایران داشت، بود.
«۱۹۷۹» رمان کریستیان کراخت سوئیسی است که محمد همتی از مترجمان خوش‌‌نام از زبان آلمانی آن را ترجمه کرده و اولین اثر از این نویسنده است که به مخاطبان فارسی‌زبان عرضه می‌شود.
داستان  در سال ۱۹۷۹ می‌گذرد و در دو بخش روایت شده است. بخش اول در ایران در آستانه انقلاب می‌گذرد و بخش دوم در چین کمونیستی . داستان یک طراح دکور آلمانی که به همراه دوستش به ایران می‌آید.
داستان خط روایی مشخصی ندارد یعنی نقطه آغاز و عطف و فرجام به آن شکلی که از یک رمان انتظار داریم، ندارد مثل قطاری است که گذر می‌کند و داستانی را روایت می‌کند بدون اینکه بخواهد نتیجه یا پیام خاصی را به تو القا کند. نویسنده در توصیف موفق بوده. او تهران در آستانه انقلاب را با هنرمندی برای ما ترسیم می‌کند و جالب اینجاست که سنش آنقدری نیست که از لحاظ زمانی آن سال را به‌درستی درک کرده باشد ولی چنان روایت می‌کند که انگار خودش در آن سالها به ایران سفر کرده است. او در بخش اول که در حدود دو سوم کتاب را شامل می‌شود به ایران که علیه امریکا قیام کرده می‌پردازد و در بخش دوم طی سفری که قهرمان اصلی‌اش به چین دارد به این کشور می‌رود و تصویری دهشتناک از دیگر قطب عالم نشان می‌دهد. شاید کسی بتواند از این توصیف‌ها نتیجه‌گیری خاصی بکند ولی به نظر من کراخت اصلا نمی‌خواسته پیام یا نتیجه خاصی را القا کند به نظرم من او می‌خواهد تنها و تنها سرگردان بودن انسان این دوره از تاریخ را نشان دهد و موفق هم می‌شود.
اگر دنبال یک رمان درجه یک هستید سراغ این کتاب نروید ولی اگر می‌خواهید کتابی بخوانید و لذتی ببرید و با یک نویسنده جدید آشنا شوید این کتاب را بخوانید.
      
483

29

(0/1000)

نظرات

چه نقدی بهش وارده که سه ستاره دادید؟

0