یادداشت محدثه سلمانی
1402/8/30
خانم فدیمن- که برخلاف عنوان کتاب - کتابخوان چندان معمولی ای هم نیست سر و سر خودش رو با کتاب و نوشتن و خواندن توی این کتاب جمع کرده. خانواده خانم فدیمن واقعا رشک برانگیزن. چه خانواده ای که توش بزرگ شده و چه خانواده ای که تشکیل داده. وجهی که خانواده فدیمن رو از خانواده کتابخوانی مثل خانواده خودم ممتاز می کنه داشتن شغل هایی مرتبط با کتاب و دانستنه. یک مشاور خانواده و ازدواج بزرگواری بود که دخترای نوجوون و جوون رو از خوندن کتاب هایی مثل قصه دلبری و یادت باشه و دیدن فیلم هایی مثل آقازاده و فیلم های عاشقانه فیلیمویی منع می کرد و اعتقاد داشت این چیزها فانتزی های ازدواجی می سازن که آسیب زاست. اگر اون بزرگوار من رو می شناخت و این کتاب رو خونده بود خوندنش رو برای من به همان دلیل ممنوع می کرد! اما درباره کتاب:کتاب رو یک نویسنده غربی نوشته و انسش با ادبیات غرب زیاد بوده و ارجاعاتش عمدتا به کتاب هایی بود که من نمی شناختم بنابراین نمی تونستم طنز و لطافتش رو درک کنم اما اون اندکی که فهمیدم خیلی برام جالب بود. مثلا توی قسمت تقدیمیه ها اونجا که از ادگار آلن پو و دیکنز و کریستین آندرستن اسم برده بود من اینجوری بودم که عه آلن پو!!!!! با یک سری از تجربیات احساس مشترکی نداشتم اما خوندنش خالی از لطف نبود و شناختی از فضای کتابخوانی یک کشور دیگه به من داد اما با خیلی از قسمت هاش احساس اشتراک داشتم. مخصوصا قلعه های اجدادی من و دانشکده فدیمن و کلی خاطرات مشابه خودم یادم اومد. بعضی قسمت ها که نویسنده از تجربه کتابخوان های دیگه می گفت یاد تجربه کتابخوان های ایرانی می افتادم و حال می کردم که کتابدوست ها چه جهان مشترکی دارن. کتابی نیست که بارها بخونمش اما از خوندنش لذت بردم. پ. ن:من به اندازه تو با اون قسمت هاش به مشکل نخوردم
(0/1000)
محدثه سلمانی
1402/9/2
0