یادداشت بهارفلاح🌺⭐

        ⚫نمایشنامه‌ی‌ باغ‌ وحش شیشه‌ای،یک درام اجتماعی است، نمایشنامه ای با 7صحنه از تنسی ویلیامز ،نمایشنامه‌نویس آمریکایی که اتوبوسی به نام هوس را هم از او خواندیم،باغ وحش شیشه ای نمایشی از خاطرات راوی آن، تام(پسرخانواده) است. علاقه‌ی اصلی تام، شعر و شاعری است؛‌ اما برای حمایت مالی از آماندا (مادرش) و لورا (خواهرش) مجبور به کار در کارگاه کفاشی است.کاری که اصلاً به آن علاقه ندارد ودستمزد آن پایین است. پدرشان سال‌ها پیش، بی‌خبر ترکشان کرده و به‌جز یک کارت‌پستال، چیز دیگری برایشان نفرستاده‌است. آماندا مدام برای فرزندانش داستان جوانی ایده‌آلش را تعریف می‌کند که مردان جوان زیادی خواهانش بوده‌اند. لورا یک پایش از پای دیگرش کوتاه‌تر است؛ اعتمادبه‌نفسش را از دست‌داده و تمام دل‌خوشی او در زندگی، عروسک‌هایی شیشه‌ای است که مدام آن‌ها را تمیز می‌کند و با آن‌ها حرف می‌زند. معلولیت لورا بزرگ‌ترین ترس آماندا است؛ ترس از اینکه لورا تا آخر عمرش تنها باشد و هیچ خواستگاری نداشته باشد. همین مسئله داستان نمایشنامه را به‌پیش می‌برد؛‌ آماندا از تام می‌خواهد که یکی از همکارانش را برای شام به خانه دعوت کند تا باهم آشنا شوند. تام در این میان برای فرار از مشکلات و زندگی‌ای که اصلاً مطابق با میلش نیست، به سینما و ادبیات و می‌خواری پناه می‌برد.
💣در ابتدای نمایشنامه توضیحاتی ازفضا وزمان وجزییات داده می‌شود وبا تأکید بر اینکه نمایش خاطره است نمی‌شود رئال باشد.کل نمایشنامه خاطرات تام  است.سه شخصیت اصلی نمایشنامه هرکدام باامید های واهی به چیزی هایی عبث دلخوش کرده اند،آماندا به تعریف وتمجید از گذشته رویایی خود لورا فقط در زندگی حال خود غرق در تنهایی وسروکله زدن با چند عروسک شیشه ای وتام دلخوش به آینده ای موهوم
💣دشواری پذیرش واقعیت، بزرگ‌ترین مشکل خانواده است که در نمایشنامه با آن مواجه می‌شویم. رویاپردازی آماندا  وتحریف واقعیت هنگام تعریف از جوانی‌اش و قصه‌بافی درباره‌ی دل‌داده‌هایی دروغین و هم‌چنین روی آوردن تام به سینما، ادبیات و الکل؛ هردو مثال‌هایی از این عدم توانایی پذیرش واقعیت هستند؛‌ اما در رأس آن‌ها حیوانات شیشه‌ای باغ‌وحش لورا قرار می‌گیرند؛ حیواناتی که همانند درون لورا کاملاً شکننده و حساس و خیالی‌اند.لورا که نقض عضو او باعث کاهش شدید اعتماد به نفسش شده است
💣لورا که مهمترین خصوصیت او انفعال وخجالتی بودن اوست تعدادی مجسمه‌ کوچک شیشه‌ای از حیوانات کوچک را به شکل یک کلکسیون جمع آوری کرده و وقت گذرانی با این “باغ‌ وحش شیشه‌ای” که بعنوان نام نمایشنامه نیز انتخاب شده دنیای لورا را تشکیل می دهد.
مادر، که در اوایل نمایشنامه متوجه نرفتن لورا به کلاس تایپ می شود، با بررسی و تحلیل موضوع به این نتیجه می رسد که از آنجا که لورا تمایلی برای موفقیت و آینده کاری ندارد، لازم است ازدواج کند.
💣تام پسر خانواده، که راوی داستان است، همزمان با آغاز نمایشنامه به جزئیاتی از شرایط زندگی شخصیت های درون نمایشنامه اشاره می کند. او می‌گوید که مردم طبقات پایین‌تر اجتماع در آمریکا هنوز از رکود بزرگ اقتصادی جهانی آن دوران رنج می برند و تاثیر آن هنوز روی زندگی آنها ملموس است.
زمان در نمایشنامه در گذشته تام (راوی) اتفاق می افتد (20 سال قبل از سن کنونی راوی)، و تاکید شده است که در این روایت بر خلاف شعبده بازی در سیرک، حقیقت بصورت وهم و خیال ارائه می شود.
با دقت در نخستین دیالوگ تام (راوی) که شرحی است بر نمایشنامه ای که ارائه می شود و روایت ویژه آن؛ در می یابیم که این دیالوگ آغازین راهنمای دسترسی به بخش زیادی از آنچه آنرا شرایط مفروض می دانیم است.
زمان توسط راوی بیست سال به عقب برده می شود
💣باغ وحش شیشه‌ای برای لورا  نقشی کلیدی را بازی می‌كند.او سرخوردگی ناشی از نقص عضوش را كه برای او تنهایی، انزوا و خجلت و به همراه داشته، به وسیله‌ی جمع آوری مجموعه‌ای از عروسك‌های شیشه‌ای و نگهداری از آنها و همچنین ناز و نوازش و سخن گفتن با آنها، جبران می‌كند؛ برای او باغ وحش شیشه‌ای، مجموعه‌ای از خواست‌ها، رؤیاها، محرومیت‌ها و دوست‌های همسان است.
تام هم تمام اوقات بیكاری خود را صرف رفتن به سینما می كند، سینما و تصاویر اعجاز گونه‌ی آن برای تام، همان عروسك‌های شیشه‌ای ست، برای لورا.
💣واما شخصیت چهارم نمایشنامه جیم رفیق دوران دبیرستان تام، تنها كسی است كه می تواند به لورا كمك كند؛ او با عزت نفسی كه برای خویش قائل است و اعتماد به نفس زیاد، تنها با چند دقیقه حرف زدن قادر است لورا را از انزوا و احساس حقارت برهاند وبا تحسین و تمجید از جنبه‌های مثبت او، از شدت كابوسی كه برای خود ساخته، بكاهد چرا كه جیم كسی ست كه بسیار رك صحبت می‌كند، و اگر صادقانه مطلبی را توضیح دهد كاملا پذیرفتنی جلوه می‌كند؛ اما مسلماً شنیدن تعریف و تمجیدهای این چنینی و اندك نشان دادن نقص لورا، از زبان آماندا به عنوان مادر او، برای لورا نپذیرفتنی است.بیهوده نیست با اولین برخورد جیم و لورا و با دیدن تأثیر شگفتی كه بر روحیه‌ی لورا می‌نهد گمان می‌رود ، منجی لورا از آلام و دردهایش فرا رسیده است! اما این نكنه را نیز نباید از نظر دور نگاه داشت كه جیم به این دلیل می تواند تأثیر مضاعفی بر لورا داشته باشد كه روزی مورد علاقه‌ی لورا بوده است، اما در دبیرستان هیچ گاه نخواسته خود را به او نزدیك كند، چرا كه میان او و خود فاصله ای بسیار احساس می‌كرده است.

💫بریده‌ای زیبا از کتاب:
«آینده میشه حال،حال میشه گذشته و گذشته میشه تأسف همیشگیت؛اگه براش تدبیری نداشته باشی.»

✔️پی نوشت:باهمه‌ی علاقه ای که به نمایشنامه داشتم امتیاز کامل ندادم چون توضیحات زیادی نویسنده گاهی خواننده را کلافه می‌کرد وزیاداز حد بود.
      
823

106

(0/1000)

نظرات

🔥🔥🔥

3

📗🍏🌿

1