یادداشت عینکی خوش‌قلب

یه جا برام نگه دار
        اعتراف می کنم که «یه جا برام نگهدار» را به خاطر جلد و اسمش انتخاب کردم و خواندم. داستان پسرکی هندی الاصل که تازه به آمریکا مهاجرت کرده و پسری آمریکایی که به خاطر اختلال شنوایی در مدرسه دوستی ندارد. هر فصل کتاب از زبان یکی از این شخصیت ها روایت می شود و حال و احوالش را به تصویر می کشد. در نهایت هم مسیر این دو شخصیت به یکدیگر می رسد و در حقیقت اسم کتاب جمله آخر داستان هم هست. «یه جا برام نگهدار»

چرا کتاب را انتخاب کردم؟ چون جلد و اسمش من را یاد ناهارخوری دبیرستان خودم می انداخت. همان ظرف های غذا و همان جمله ساده ی همیشگی «یه جا برام نگهدار». تابحال فکر نکرده بودم این جمله ساده چقدر می تواند نشان دهنده عمق دوستی باشد. و همین دو نکته ساده باعث شد که از همه ی نقص های احتمالی کتاب بگذرم. مثل اینکه داستان فراز و نشیب خاصی نداشت و سوژه خیلی تکراری بود. اما با این وجود از خواندنش لذت بردم.

مثل همه ی کتاب های ژانر واقع گرای نوجوان این کتاب هم می تواند برای نوجوان ها مفید باشد (هرچند از نظر ساختاری خیلی قوی نیست) از این جهت مفید که دنیا را از منظر دیگر نوجوان ها به آنها نشان می دهد و دایره درکشان را از احساسات و شرایط گسترده می کند.
      
6

7

(0/1000)

نظرات

صَعوِه

1402/5/21

من وقتی برش داشتم فکر می کردم چقدر رنگی بودن همه غذا ها توش منو یاد بچگیام می اندازه. ولی نظرتونو خیلی دوست داشتم!:) 

0