یادداشت احمدرضا کوکب

        این اتفاق در مورد حفره هم افتاد. آخر داستان فهمیدم که قصه، زندگی نامه واقعی نویسنده است. در هر دو کتاب هم این طور فهمیدم که نویسنده آخرهایش گفت که چطور زندگی ام به نویسندگی کشید! و تازه من دو ریالی ام افتاد. البته ظاهرا عین واقعیت هم نیست این داستان. به هر حال کلا نظرم را عوض کرد و باعث شد به جای دو بهش سه و نیم ستاره بدهم.
اصلی ترین گیرم این است که که داستان خیلی سر و ته ندارد. اصلا احساس نمیکنید که دارید به آخر داستان نزدیک میشوید یا نه. البته یک نقطه انتهایی دارد ولی فقط وقتی به آن میرسید، می‌فهمید که بود. خب، فعلا کار دارم. بیشتر نمیتوانم بنویسم.
      
451

40

(0/1000)

نظرات

تکمله: داستان در فضای شوروی کمونیستی رخ میدهد. داتسان اول شخص است و راوی، لهستانی است. تقریبا اسیر شده اینجا. نوجوان است و مادر زیبایی دارد که اگر آنقدر زیبا نبود، بارها ترتیب‌شان داده شده بود. دیالوگ‌ها جذاب است و گاهی ادبیاتش حس خوبی به آدم می‌دهد. ولی خط داشتانی آنقدر پرکشش نیست. به‌طور قطع از تمام شدنش خوش‌حالم.

3

کاش زودتر می‌فهمیدم حفره براساس واقعیت بوده🫠
1

0

عه! اونکه آخرش رسما میگفت!  

1

من متوجهش نشدم
اگه از اولش میدونستم فرق می‌کرد باز

1