یادداشت مصطفا جواهری

نوازنده همراه و بیماری سیاه
        در داخل جلد کتاب نوشته‌ام:
«امروز ۵شنبه پنجم مردادماه ۱۴۰۲ این کتاب را در نمازخانه یا شاید هم مسجد پادگان شهید ادیبی مرزن‌آباد تمام کردم. کتاب را تاریخ ۵/۲ شروع کردم.
بسیار بسیار روزهای عجیبی را دارم می‌گذرانم. درباره‌اش جای دیگری می‌نویسم. اما این کتاب را که مدت‌ها دنبالش می‌گشتم (به پیشنهاد حسام آبنوس)، در شهرکتاب بهمن که جدیدا علی آقای محبی راه اندازی کرده است پیدا کردم و سریعا خریدم و همراه خودم آوردم.
حالا هم سرهنگ ............... ما را در صف اول نماز، به زور نشانده است.
حدود ۱۱:۴۵ ؛ ۵/مرداد/۱۴۰۲»

دو داستان از بربرووا نویسندهٔ زن روسی. هر دو داستان، خواندنی است. ارزشش را دارد که کتابفروشی به کتابفروشی دنبالش بگردید. کاش کارنامه، تجدید چاپش کند.
      

39

(0/1000)

نظرات

چه تعقیبات قشنگی داشتید (بی‌شوخی)
1

0