یادداشت سیده زینب موسوی
1403/7/26
موقع گوش دادن به این کتاب خیلی جاها بغضم میگرفت... خیلی جاها با خودم فکر میکردم کاش منم اینطوری بودم، «واقعا» اینطوری بودم... چون این حرفهایی که آقای نجاتبخش میزد با تمام عجیب بودنش اصلا عجیب نبود! اینها همون حرفهایی بود که بارها تو قرآن بهش برخوردیم. همون چیزهایی بود که در واقع به عنوان یه مسلمون باید بهش «باور» داشته باشیم... این کتاب روایت عبادتی بود که در تکتک تصمیمهای زندگی رخنه کرده و محدود به سر سجاده نیست... وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ با زبون شتابدهندهٔ خطی و دستگاه سیتی اسکن... وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا کف زمین کارآفرینی... وقتی با تمام وجودت به أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ باور داری و وقتی دنبال خدمت کردن و عمل به وظیفهای نه پول درآوردن به هر قیمتی! چند بار همه اینا رو خوندیم؟ چقدر واقعا باورشون داریم؟ چقدر این حرفها یه مبنای واقعی برای انتخابهای ما تو تصمیمات کوچیک و بزرگ زندگیه؟ جالب بود که گوش دادن به این کتاب مصادف شد با خوندن کتاب راهنمای شکاکان (The Skeptic's Guide) آقای استیو نوولا، کسی که دیدن این نشونهها تو زندگی رو چیزی بیشتر از یه مشت توهم مغزی نمیدونه... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 این کتاب از زبون آقای مهندس نجاتبخش ماجرای شکلگیری و پیشرفت پروژههای هایتکی که ایشون و گروهشون در زمینهٔ تجهیزات پزشکی انجام دادن رو روایت میکنه. به نظرم شنیدن این روایتها برای همه، خصوصا نوجوونها و جوونها، واجبه. تا بدونن چه کارهایی تو این مملکت انجام میشه، چه کارهایی میشه که انجام بشه... و اینکه برای انجامش فقط باید نگاهت رو عوض کنی و به جای دست این و اون، چشمت به روزیرسون اصلی باشه... و البته اینکه کمی خودت رو به این کشور و این جامعه بدهکار بدونی و همیشه از عالم و آدم طلبکار نباشی! ببینی واقعا خودت، خود خودت، برای بهتر شدن اوضاع چی کار کردی؟ نشستی و غر زدی یا پا شدی و راحتطلبی رو گذاشتی کنار؟ چقدر به تربیت همچین آدمهایی نیاز داریم و چقدر توی کتاب اثر تربیتی پدر مهندس نجاتبخش واضح بود، واقعا رحمت خدا به روح همچین پدری.... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 برای محتوای این کتاب پنج ستاره هم کمه و اون یه ستارهای که کم کردم برمیگرده به نوع نگارش و چیدن خاطرهها کنار هم. به نظرم نویسنده بهتر بود خاطرات رو منظمتر میچید و هی حرکت رفت و برگشتی نمیداشتیم. بعضی جاها هم جدا نمیفهمیدم الان مسئلهٔ آقای فلانی و بهمانی دقیقا چی شد؟ و یا یه جاهایی انتظار داشتم ادامهٔ فلان واقعه رو بخونم (بشنوم) ولی یهو یه پرانتزی باز میشد و کلا تا چند وقت موضوع عوض میشد. اجرای صوتی هم بد نبود ولی چندان جالب هم نبود، بیشتر به خاطر تکرارهای زیادش. یعنی کلی قسمت وجود داشت که گوینده برگشته بود و فلان جمله رو از اول خونده بود و اون تیکهٔ اشتباه اول تو تدوین کتاب حذف نشده بود...
(0/1000)
نظرات
1403/7/26
من وقتی خوندمش قلبم سرشار از امید شد دیدم که حرف از شدنی ها نیست.. بلکه از شده هاست... اینا همون دستاوردهای بزرگی هست که با روحیه جهادی و امید و استقامت به دست میاد نه با رفاه طلبی و منفعت خواهی و انگیزه جاه و مقام. به نظر من هم امثال این سرگذشت ها واجبه به گوش همه جوانان و نوجوانان ایران عزیزمون برسه
1
1403/7/26
1