یادداشت بهارفلاح
1403/3/20
4.0
2
نمایش نامه ای میهن پرستانه وضدجنگ (چیزی که در سخن نمیگنجد فقط با سکــوت قابل فهم است شمس تبریزی) داستان نمایش نامه نشان می دهد چگونه پیرمردی فرانسوی همراه با دختر برادرش مقاومت خود را علیه اشغال کشورشان با صحبت نکردن با افسری آلمانی بروز میدهند که خانه آنها را اشغال کردهاست. افسری که گویا عاشق دخترجوان شده است. این نمایش نامه جذاب و سرشار از احساس و وقار که لبریز از درد و امید و نمونهای از ادبیات پایداری در کشور فرانسه اس افسری آلمانی به اجبار وارد آن شده است و مدتی در آن سکونت میکند ، افسر آلمانی موسیقیدان است و میخواهد به این شکل، با لایههای زیرین فرهنگ فرانسه دمخور شده به قول خودش «ازدواج فرهنگی» بسازد. اما در میانه راه، خود به پوچ بودن تصورات انسانی و هنردوستانه خود واقف میشود و همه چیز تمام میشود. نکته جالب در نام نمایش نامه کم شخصیت که در محتوای آن بسیاربسیار پررنگ است، سکوت منحصربهفرد اعضای خانه در مقابل افسر است. در تمام چند ماه سکونت افسر در خانه، تنها خود اوست که سخن میگوید. افسرآلمانی متکلم الوحده سخن می گوید.عموی پیر وبرادرزاده جوان با سکوت وبی اعتنایی خود به زیبایی مقاومتشان را درمقابل تجاوز آلمانی نشان می دهند. نمایش نامه ای که در یک نشست یک ساعته شایدم کمتر خوانده میشود.من کتاب رو از نشر چشمه خوندم ترجمه خوب ولی پراز غلط املایی نگارشی .درصورتیکه خیلی دقت روی نگارش واملا ندارم ولی دراین کتاب اینقدر زیاد بود که برای من آزار دهنده بود.شاید انتخاب نشرماهی انتخاب بهتری باشد. جمله خاص کتاب: من نمی توانم هیچ انسانی را بیازارم. گو اینکه دشمن باشد؛ بدون این که از آزار او خودم رنج ببرم.
(0/1000)
بهارفلاح
1403/3/22
0