یادداشت میم صالحی فر

        صفحه ارایی کتاب و قرار دادن شکل‌هایی در کنار کلمات، چیزی بود که من تا به حال در رمان نوجوان ندیده بودم و این کتاب رو منحصر به فرد کرده بود.
اما تصویرگری رو دوست نداشتم. کلا دیدن دستان و سر و .. بریده در تاب و توان من نیست...
داستان با محوریت زهیر روایت شده بود و قلم نویسنده هم روان و خوشخوان بود. اما دوست داشتم بیشتر از امام حسین بشنوم و بخوانم، و این خیلی کم بود.
جالب بود در این روایت برخلاف روایت‌های قبلی که خوانده و شنیده بودم، همسر زهیر هم با او هگراه کاروان امام حسین می‌شد. من همیشه برام سوال بود اگر همسر زهیر به او نهیب زد که چرا جواب نوه‌ی رسول خدا رو نمی‌دی، پس چرا اینقدر درایت نداشت که خودش هم همراه بشه که اینجا فهمیدم روایت ها مختلف هستند.
متاسفانه منابعی هم که نویسنده استفاده کرده بود در کتاب نیامده بود.