یادداشت
1402/6/15
من تا حالا از سپیده شاملو چیزی نخونده بودم. هیچ قضاوتی هم راجع به این کتاب و این نویسنده نداشتم. یه چیزی هست که بهش میگن نثر زنانه، یا زنانگی در نوشتن، و به نظرم خانم شاملو سرشار از این بود. قصه به شدت تلخ بود، در حد زهرمار:) ولی دلم میخواست ادامهاش بدم. خیلی حالت سیالی داشت و یک جاهای زیادی نمیفهمیدم این حقیقته یا نگاه بیمارگونه راوی. خوندنش شبیه به دیدن یه خواب بلند بود. شخصیت علی و شراره رو خیلی دوست داشتم. از مستانه و محمود خیییلی بدم اومد و این قدرت نویسنده بود که شخصیتهایی اینقدر متفاوت و با جزییات خلق کنه، درحدی که میتونستم کاملا آدمهای داستان رو ببینم و تصور کنم. رمان سختیه، هرکسی شاید دوستش نداشته باشه، خیلی جاهاش گنگ و نامفهومه، قلم فوقالعادهای داره و میکشوندت. سه ستاره بهش میدم چون یه جاهایی نیاز به توضیح بیشتر داشتم و درست درک نمیکردم چی شده و حدسی پیش رفتم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.