یادداشت امیررضا بیات

        از آنجایی که "ایده‌ی اولیه" یا "موقعیت کلی" یا "سه خطی" و مترادفات این‌ها، بسیار در جذب یا دفعم نسبت به یک اثر تاثیرگذار است و سه خطی "ملکوت" بهرام صادقی برایم جز دسته‌ی جذاب‌ها بود انتظار و پیش‌فرض متفاوتی از آنچه با آن روبرو شدم  داشتم.
انتطاری که فارغ از کیفیت مربوط به شکل داستان می‌شد. انتظار (و علاقه) داشتم با اثری فانتزی،شوخ‌طبعانه، "دارک"  (اصطلاح جایگزین فارسی مناسبی  برایش پیدا نکردم)، طعنه زن و بُرنده روبرو شوم. چیزی که در فصل اول کاملا وجود داشت (چه فصل جذابی بود)، اما در ادامه نه.
نه این‌که صفاتی که بالا برشمردم در اثر وجود ندارد، که دارد؛ بلکه غالب شدن ته‌رنگ‌های فلسفی و تمثیلی و گاها (با شک) معنا‌گرایانه، قدرت عرض اندام صفات دوست‌داشتنی‌ام را کم‌ کرد. (شاید) صادقی می‌خواسته "بوف کور" دیگری بیافریند که موفق نشده و ایده‌ای که برای این امر مناسب نبوده و اتفاقا برای شکل دیگری از داستان فوق‌العاده جذاب را زخمی کرده و رنجور.
دوست داشتم "ملکوت" با این ایده‌ی اصلی‌اش، سبک‌تر بود، آسان‌تر بود، چابک‌تر بود و به معنای دقیق کلمه داستان‌تر بود.
      
188

13

(0/1000)

نظرات

برای اثر شوخ‌طبعانه و دارک معمولا عبارت «کمدی سیاه» یا «طنز تلخ» رو استفاده می‌کنند. از این جهت که گفتید جایگزین فارسی مناسبی پیدا نکردید :)))
1

1

بله این عبارات درستن، ممنونم.
البته من بیشتر خود کلمه‌ی دارک جدای از شوخ‌طبع بودن یا نبودن رو می‌خواستم معنی کنم.
چون تلخ و سیاه و غیره نمی‌تونه اونقدر بیانگر "دارک"ی که مرسوم هست باشه. 

1

بله این عبارات درستن، ممنونم.
البته من بیشتر خود کلمه‌ی دارک جدای از شوخ‌طبع بودن یا نبودن رو می‌خواستم معنی کنم.
چون تلخ و سیاه و غیره نمی‌تونه اونقدر بیانگر "دارک"ی که مرسوم هست باشه.

0