یادداشت فاطمه رجائی

«آن‌جایی ک
        «آن‌جایی که من بی‌حساب داده‌ام، بی‌حساب هم به من کمک شد.» 〰️🌱

کتاب اتوبیوگرافی محمد عرب و همسرش است که هردو روایت زندگی‌شان را بازگو می‌کنند.
حالا شاید با خودتان بگویید چرا باید داستان زندگی آن‌ها را بخوانیم؟
محمد در خانواده‌ای ایرانی متولد شده است و در سال‌های حوالی انقلاب در ایران همراه خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت می‌کند. او به خاطر محیط و شرایط جدید، شخصیت خودش رو براساس ارزش‌های متفاوتی می‌سازد.
زمانی تصمیم می‌گیره، راهی برزیل شود و به تماشای کارناوال‌ها برود. وقتی که از خانه خارج می‌شده، خواهرش قرآن را از سفره هفت‌سین برمی‌دارد و بالای سرش می‌گیرد و محمد قرآن را از او گرفته و با خود به سفر می‌برد.
و این سرآغاز تغییرات زیادی برای اوست...🌱 

چند نکته درمورد کتاب بگم:
▫️تغییر محمد براساس لطف خدا، حق‌پذیری و ویژگی‌های دیگری در او بوده است که ممکن است برای ما قابل درک نباشد؛ ولی باورپذیر است.
▫️در برنامه ماه عسل در سال ۱۳۹۴ و محفل در سال ۱۴۰۳ از ایشان دعوت شده است و داستان زندگی‌شان را بازگو می‌کنند.
برنامه ماه عسل مفصل‌تر و بهتر بود و همسرشان هم حضور داشت. نکته جدیدی مطرح نشد ولی شنیدن این داستان از خودشان لطف دیگری دارد.
بخشی از صحبت آقای عرب:« اگر برادران یهودی ما هر کدوم تو خونه‌هاشون یک عصای موسی داشتند، باهاش دنیارو عوض می‌کردند. ما چه کردیم با این معجزه زنده؟»
▫️روی جلد کتب درج شده است:«خاطرات محمد عرب، خواننده آمریکایی»!
این تیتر زرد روی جلد کتاب برای چیست؟ 

📖 بخش‌هایی از کتابُ در ادامه می‌ذارم:
〰️«در ایران اعضای خانواده با هم حرکت می‌کنند؛ یعنی خانواده یک سیستمی است که همه اعضا در آن به یکدیگر وابسته‌اند و با همدیگر رشد می‌کنند یا تعالی پیدا می‌کنند؛ اما در آن فرهنگی که من در آن بزرگ میشدم، خانواده در کنار هم حرکت می‌کردند و هرکس اهداف خودش را دنبال می‌کرد. بعضی وقت‌ها ممکن بود اهدافشان با هم تضاد پیدا کند، آن‌وقت خیلی راحت از هم جدا می‌شدند و از هم فاصله می‌گرفتند.»
▫️چرا؟ مگر این بد است؟ آقای عرب در ادامه می‌گوید:«اوایلش می‌گویی چه اشکالی دارد افراد آن‌طور که دوست دارند زندگی کنند؟ هیچ اشکالی در آن نیست، منتها وقتی اوج می‌گیرد، هدف زندگی می‌شود: هر آن چیزی که من می‌خواهم و هر آن چیزی که من را خوشحال می‌کند. اشکال از اینجا شروع می‌شود.» 


〰️«ذهنم درگیر آیات قرآن و مفاهیمش بود. دیگر این جور کارها برایم کم‌ارزش و لذت‌هایش کم‌رنگ شده بود.»


〰️«انسان حیایش را که از دست دهد، بعد می‌تواند به گناهان دیگر تن دهد.
توحید مفضل، ص ۷۹» 


〰️«فکر می‌کنند اگر بیشتر کار کنند، بیشتر پیشرفت می‌کنند؛ ولی واقعیت این است که این پیشرفت، توقف ندارد و همیشه در یک دور بسته در حال دویدنند.»

«Pier pressure؛ 
یعنی فشاری که همسالان به تو وارد می‌کنند؛ یعنی شما باید این شکلی لباس بپوشی، این شکلی رفتار کنی یا موهایت این مدلی باشد. این فشار در آمریکا خیلی قوی است.»
▫️در بخش‌های متعددی از کتاب درمورد تفاوت فرهنگی ایرانی و آمریکایی صحبت می‌شود. 

〰️من برای همه می‌گفتم:« تا زمانی که شما از عقل‌تان استفاده می‌کنید، اجازه بدهید عقل‌تان شما را به سمت قرآن بیاورد. وقتی به قرآن می‌رسید و متوجه شدید که این وحی خداوند است، دیگر اجازه ندهید عقل برایتان تصمیم بگیرد. اجازه بدهید وحی برای شما تصمیم بگیرد.»
و این را برایشان باز می‌کردم و می‌گفتم:« چون آنجا دیگر عقل کارایی ندارد. عقل تا آنجایی کارایی دارد که شما را به این نقطه برساند. اگر این نبود که دیگر احتیاجی به وحی نبود و خود عقل کافی بود.»


〰️«نزدیک به دو سال طول کشید تا من توانستم یک دور کامل نهج‌البلاغه بخوانم.» 


〰️«امیرالمومنین(ع) در نهج‌البلاغه دنیا را جوری به تصویر می‌کشد که انگار این دنیا مثل یک زمین پر خار است، لباس‌هایتان را به خودتان بچسبانید، از لای این خارزار طوری رد شوید که بتوانید بروید، وگرنه لباستان گیر می‌کند و مشکل ایجاد می‌کند.» 


〰️«متوجه شدیم یکی از اسم‌های خیلی معروف بین‌شان توسین است که بر وزن حسین خودمان است. بعدها وقتی تحقیق می‌کردم، در آمریکا به کتابی برخوردم که ادعا کرده بود اسامی و جملاتی که در غارهای سرخ‌پوست‌ها هست که به کلمه‌های عربی نزدیکند؛ مثل اینکه کلام اهل‌بیت(عهم) و اسامی‌شان در غارهای سرخ‌پوست‌ها حک شده بود است؛ یعنی شاید قبل از «کریستف کلمب»، شیعیان به این قاره آمده بودند و با این سرخ‌پوست‌ها رابطه برقرار کرده بودند.»
▫️مربوط به وقتی است که آقای عرب، همسرش و تعدادی دیگر برای دعوت سرخ‌پوست‌ها به اسلام راهی محل زندگی آن‌ها می‌شوند. 


〰️«حریم خانه یک چیزی است که باید نگه داشته شود.»
▫️خواندن زندگی آدم‌ها و تجربیات‌شان می‌تواند برای ساختن زندگی خودمان خیلی کمک‌کننده باشد. آقای عرب یک مسلمان منفعل نبوده و خواندن از یک زندگی معتقدانه و اسلامی قشنگه.
«به مرور زندگی خانواده‌مان و افراد دور و اطراف‌مان بگونه‌ای از سبک زندگی ما تاثیر گرفت. تا جایی که وقتی اطرافیان‌مان ما را دعوت می‌کردند، می‌دانستند مجلس باید متناسب با روحیات ما باشد؛ چون ما جایی که برای عقایدمان احترام قائل نبودند، نمی‌رفتیم.»

〰️«نمی‌دانند آن چیزی که باعث پیشرفت غرب شده کار و تلاش و نظم‌شان است، نه بی‌بند‌و‌باری و ولنگاری.»

〰️«یک «سقف شیشه‌ای» هست که تا جایی به هر فرد اجازه رشد می‌دهد و البته سقف شیشه‌ای هر فردی ارتفاعش فرق می‌کند. اصطلاح سقف شیشه‌ای به حد و مرزهایی اشاره می‌کند که قابل نشان دادن نیستند؛ ولی وجود دارند. من بعد از ۱۱ سپتامبر وجود سقف شیشه‌ای را درک کردم و متوجه شدم که وجود دارد. من تا یک حدی می‌توانستم رشد کنم، چون بیشتر از آن را اجاره نمی‌دهند.»
▫️یکی از دلایل مهاجرت آقای عرب و خانواده‌اش به ایران.

عکس‌ها: بخش‌هایی از زیارت امین الله(سفر سال گذشته به مشهد، انشالله روزی امسال همه ما💚✨)
سه تیر ۱۴۰۴/ سومین یادداشت تابستان 
      
172

22

(0/1000)

نظرات

یادداشت ترغیب کننده ای بود:) ممنون
1

1

خوشحالم که مفید بوده⁦^⁠_⁠^⁩💚 

1