یادداشت فاطمه اسفندی
1404/5/23
«از هر که میپرسیدی، میگفتند شهید شده!» خوبی کتاب صوتی این است که، روایت داستان به راحتی در ذهنت تصویر میشود و بدیاش این است که، همهی نامها و مکانها در خاطرَت ثبت نمیشود! حداقل برای من اینچنین است. مادرم میگفت:« برادرم که شهید شد، پدرم هر روز بیتابی میکرد و به مزارش میرفت. خیلی بیقرار بود. که یک روز صبح، ندای -لبیک یا بابا- را شنید. از آن روز به بعد آرام گرفت.» این بخشی از کتاب نیست. خاطرهایست از مادرم! چرا این خاطره به خاطرم آمد؟ جزیره مجنون! مادرم برادرش را آنجا از دست داد و من درک نکرده بودم، آنجا چه قیامتی بوده است:( با کتاب«آب هرگز نمیمیرد»، از زبان شهید میرزا محمد سلگی به جایجای جبهه جنگ ۸ ساله رفتم.جزیره مجنون! آه از جزیره مجنون! جبهه جنوب! جبهه غرب! جاده امالقصر! دریاچه ماهی! غواصها! عملیات پشت عملیات! عملیات مرصاد! به ملاقات سرداران نامدار و گمنام! تمام دلهره و سختی آن را حس کردم. سختی و غم از دست دادن! غم جاماندن از قافله شهدا! غمی که با تمام شدن کتاب، تمام احساست را فرا میگیرد و نوشتن از کتاب را برایت سخت میکند:) تمام روزهای جنگ ۱۲ روزه از خاطرم میگذشت و از خود میپرسیدم: چطور ۸ سال را دوام آوردند؟ سوالی که در آن ۱۲ روز، هر روز از مادرم میپرسیدم! هنگامی که شهید جدیدی مییافتند و به جایجای کشور میآوردند، از خود میپرسیدم: چه خبر است؟ بیش از ۳۰ سال از جنگ گذشته و هنوز شهید میآورند؟ مگر ممکن است پس از این همه سال؟ اکنون اما، خود همراه فرمانده بودم و دیدم که با چشمان اشکبار به پیکر شهدا مینگریست و نمیتوانست آنها را زیر آتش دشمن، با خود به پشت جبهه و به ایران بیاورد.
(0/1000)
نظرات
1404/5/24
من شاید چون همیشه دوست داشتم قصه های مادربزرگ و مادرم و خاله هام رو بشنوم هنوزم از اینکه کسی برام کتاب بخونه خوشم میاد،هر چند که منم همین مشکل رو دارم اسامی تو خاطرم نمیمونن ولی من به صوت اکتفا نمیکنم و متنش رو هم همزمان نگاه میکنم،ولی فکر میکنم به خاطر عدم تمرکز هست حین گوش دادن تمرکزمون کمتر میشه
3
1
فاطمه اسفندی
1404/5/24
0