یادداشت محمدرضا ایمانی
1402/12/7
گاهی عناوین فرعی کتابها بسیار مهمتر و تاریخ سازتر از عناوین اصلیاند. مثلا مشهورترین کتاب دکارت رو به خاطر بیارید. «تأملات» به خودی خود عنوان خنثیایه ولی «رسالهای در اثبات خدا و بقای نفس» عنوانیه که در ترکیبش با پیشزمینهای که از دکارت داریم آدم رو مجاب میکنه که این رساله رو باید خوند. کتاب مری شلی هم از این دست کتابهاست. در مواجهه با «فرانکنشتاین» فقط یه غول وصله پینه شده تو ذهن آدم میاد که نهایتا یه رمان گوتیک خوب باشه و لابد دست مایهای بوده برای ترسوندن بچههای اون زمان ولی وقتی عنوان «پرومته مدرن» رو میشنویم شاخکهای آدم تیز میشه. منم کتاب رو به خاطر عنوان فرعیش خوندم. اولا باید دقت کرد که فرانکنشتاین اسم خالق اون هیولاست نه اسم خود هیولای داستان و پرومته مدرن هم اطلاق به اون scientist (دانشمند) میشه و نه باز اون هیولا. با این دقت میشه سراغ داستان رفت. آقای فرانکنشتاین در کالج با علوم جدید مخصوصا شیمی مواجه میشه و خودش رو به صورت دیوانهواری وقف این علوم میکنه. بعد از چندی به راز حیات پی میبره و تصمیم میگیره خودش موجودی خلق کنه و کل داستان شرح همین خلق و ما وقع بعدشه. مری شلی تو دورهای این داستان رو نوشته که قدرت علوم جدید مخصوصا علوم تجربی داشت هویدا میشد و بشر به نوعی داشت به ورطه جنون میرسید. مثلا یه نمونه از این جنون رو میشه تو شخصیت بازارف رمان پدران و پسران تورگینیف دید. به نوعی میشه رمان فرانکنشتاین رو اخطاری به انسان مدرن دید که اگر انسان بخواد پا جای پای خدایان بذاره و به اصطلاح پرومته بازی در بیاره نهایتا به رنج پرومته هم گرفتار خواهد شد و این رنج تا دم مرگ گریبان انسان رو خواهد گرفت که خطابه آخر هیولا خطاب به جسد فرانکنشتاین هم به نوعی این مفهوم رو میرسونه.
(0/1000)
نظرات
1402/12/7
آقا خیلی متن خوبی بود. مخصوصا ارجاعی که به بازارف دادی رو چون فهمیدم خیلی کیف کردم🤝😁😂
2
2
1402/12/7
طبیعتِ مواجه با متن به صورت اعم و متنِ ادبی/هنری به صورت اخص همینه به نظرم... @Mohamadrezaimani
2
محمدرضا ایمانی
1402/12/7
2