یادداشت محمدحسین افشار

چشم هایش
        " چشم‌هایش" را نمی‌توان به راحتی و ساده توصیف کرد
اگر اشتباه نکنم، این جمله یا حداقل مشابه‌اش در متن داستان بود 
ولی نسبت به خود رمان هم این جمله، جمله درستیه
پس عذرخواهم که شاید کمی شلخته بنویسم

رمانی عاشقانه
با تِم مبارزاتی
مبارزه علیه ظلم و ستم رضاخان پهلوی به مردم
اما نه به سبک مبارزات انقلابی امثال آیت‌الله کاشانی
بلکه به سبک دانشجوهای فرنگ رفته
یک مبارزه متفاوت
همان‌طور که ذهنیت خود بزرگ علوی فرنگ درس‌خوانده بوده است

طوری القاء می‌کند که مردم همگی در خانه‌هایشان نشسته‌اند و این دانشجویان فرنگ رفته اند که عَلَم مبارزه را به دوش می‌کشند
متاسفانه بزرگ علوی که من احترام زیادی برای او قائلم، تا انقلاب اسلامی در ایران نبود و به آلمان رفته بود و از نزدیک ندید که مردم انقلاب کردند و برخی از همان دانشجویان فرنگ رفته در کنار مردم ماندند و برخی دیگر، علیه مردم خود شدند

عاشقانه اش هم معلوم شد دیگر
عاشقانه‌ای که به فرهنگ عموم مردم نمی‌خورد و مردم حتی آن را عشق نمی‌نامند
قطعا در آن دوران،‌ کسانی در ایران می زیسته‌اند که با آن سبک زندگی می‌کرده اند
ولی ادبیات باید جامعه را نشان بدهد حتی اگر دست روی قشر خاصی می‌گذارد

اما از نظر فنی
انصافا به عنوان یکی از اولین کارهای ادبیات نوین ایران، کم نظیر است
هر چند یک اشکال جدی دارد
و آن اینکه سبک اختصاصی ایرانی ندارد و به راه همان اروپاییان طی طریق کرده است
بر عکس داستان نویسان زبردست معاصرمان، که همگی سبکی برای خودشان دارند که کاملا از ادبیات اروپا و آمریکا تمایز دارد
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.