یادداشت پروانه🇮🇷
1404/3/26

کتاب دوم چالش کتابخوانی متفاوت: «چراغ ها را تو خاموش می کنی یا من؟ گفتم: من» خلاصه: داستان این رمان در جنوب ایران می گذرد و ماجرای مشکلات یک زن خانه دار ایرانی-ارمنی در برآورده کردن توقعات خانواده اش را روایت می کند. کلاریس و خانواده اش زندگی خوب و یکنواختی را می گذرانند تا اینکه همسایه جدیدشان مسائل جدیدی برای آنها به وجود می آورد و کلاریس را درگیر مشکلات خانوادگی و روانی ای می کند که باعث بهم ریختن او میشود و.... ☆☆ همیشه گفته ام و باز هم میگم کتاب خوندن جوابه.. دیشب گیج و منگ بودم و بی قرار و هرکاری میکردم خوابم نمیبرد و فکر ها تو سرم چرخ زنان میخوردن به دیواره های ذهنم، دوبرابر میشدن و بر می گشتن و بازهم همین روال، خسته شده بودم پس با همون دودو زدن چشمام و سردرد نشستم پای کتاب و بعد از 116 صفحه بالاخره به قدری آروم شده و غرق داستان این خانواده ارمنی ساکن آبادان شده بودم که خوابم گرفت و تونستم کمی بخوابم، امروز صبح هم که بیدار شدم نشستم پاش، کلاریس و درگیری های ذهنی ش برام خیلی آشنا بودن و باعث همزاد پنداری بیشتری با شخصیت کتاب شد و خوندنش رو سریع تر کرد_ نه از اون لحاظ که منم یه زن خانه دارم از لحاظ هایی که خودتون بخونید میفهمید_ تنها مشکلی من با این کتاب داشتم فضای شلوغ داستان بود، شخصیتا خیلی یهویی باهم یه جا جمع می شدن و تند تند حرف میزدن و در کنار مشکلات عحیب غریب و بحث هاشون، صحبت ها و حواس پرتی های ذهنی کلاریس هم بود و این باعث شد بعضی جاها گیج بشم امااا قلم روون زویا پیرزاد باعث متعادل شدن داستان شده بود و واقعا زندگی واقعی رو به تصویر کشیده بود و برام خیلی جالب بود یهو به خودم میاومدم می دیدم درگیر عشق عجیب آرمن پونزده ساله شدم، درگیر پیدا کردن عروسک ها و صحبت کردن خیلی جالب آرمینه و آرسینه شدم، در گیر سیاست بازی ها و شطرنج بازی کردنای آرتوش و در آخر درگیر کارای زیاد و مسئولیت سنگینی که کلاریس در قبال خانواده و همسایه و دوستانش داشت. درگیری های قشنگی بودن و کتاب رو دوست داشتم.. بخونید و لذت ببرید✨
(0/1000)
پروانه🇮🇷
1404/3/26
1