یادداشت اسماء محمدی
1402/6/30
امشب به امید خوندن یک کتاب حال خوب کن رفتم سراغش، و متاسفانه نتیجهْ عکس بود! تقریبا میتونم بگم بدترین کتاب نوجوانی بود که خوندم. اول داستان خیلی کند و پر از لیست هایی برای چیزهای مختلف بود و میشد کلا پنجاه صفحهی اول کتاب رو نخوند. از صفحهی پنجاه به بعد هم انگار در حال خوندن دفتر خاطرات یکی از همکلاسیهاتون بودید، نه بیشتر. ماجرای کتاب ماجرای دختریه که پدرش از یه زن دیگه خوشش اومده و میخواد مادرش و زندگیشو رها کنه. لنا از این داستان خیلی حالش بده اما اواخر داستان تصمیم میگیره به پدرش هم حق بده! داستان برای بچه هایی که تجربه مشابهی دارند هیچ فایده ای نداره جز اینکه حالشون رو بد کنه. برای بچههایی که تجربه مشابهی ندارن هم فایده ای نداره البته! تقریبا برای هیچکس فایده ای نداره. و حاوی هیچگونه حظ ادبی و داستانی و... ای هم نیست🥲
(0/1000)
نظرات
1402/7/3
جان و دلت نورانی. پیشنهادم «آخرین روز خانم بیکسبی» یا «جنگی که نجاتم داد» است. هیچکدام را خواندهای؟
1
0
اسماء محمدی
1402/6/30
0