یادداشت سامان

سامان

سامان

1404/7/22 - 15:28

        رمان سرخ نشستن داستانی است در دل تاریخ که از شخصیت‌های واقعی و تخیلی و ساخته ذهن نویسنده استفاده کرده تا یک برهه حساس از تاریخ معاصر ما یعنی به توپ بسته شدن مجلس رو روایت کنه. این سبک رمان که به نظر من یک استاد مسلم داره و اون کسی نیست جز رضا جولایی یکی از سبک‌های مورد علاقه منه. هم‌چنین دوران مشروطه و پس از اون رو هم از دوره های مهم تاریخ می‌دونم که به نظرم پتانسیل فراوانی برای نگارش چنین رمان‌هایی داره. این‌ها رو می‌گم تا اشاره کنم که با یک دید کاملا مثبت به سمت کتاب رفتم اما نظرم رو آن‌چنان جلب نکرد.


رمان پر شخصیتی است. آدم‌های واقعی مثل محمدعلی شاه و میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل و میرزا علی اصغر اتابک و تقی زاده و دیگرانی حضور دارند و افرادی هم مثل یحیی و بقیه ای ساخته و پرداخته ذهن نویسنده هستند. از اونجایی که اتفاقات داستان واقعی روایت میشه یعنی نویسنده تاریخ رو مثل تارانتینو در حرام‌زاده های لعنتی تغییر نمیده و صرفا چند تا شخصیت به میل خودش در داستان اضافه می‌کنه ما انتهای ماجرا و به توپ بسته شدن مجلس و مثلا کشته شدن میرزاجهانگیرخان رو می‌دونیم پس وقتی مقصد مشخصه،نویسنده باید برای منِ خواننده یه مسیر زیبا طراحی کنه تا از مسیر لذت ببرم و عمده مشکل من با رمان هم در این بخش رخ میده!


داستانی که روایت میشه علی‌رغم پرشخصیت بودن، اما پتانسیل سیصد صفحه رو نداره.بماند که بازه‌ی زمانی مشروطه و پس از اون و ایام منتهی به به توپ بسته شدن مجلس، باز دست نویسنده رو برای خلق فضاها و موقعیت‌های مختلف باز میذاره اما نویسنده آن‌چنان بهره‌ای نمی‌بره.داستان نیاز به هرس داره.شاخ و برگ اضافی داره. کند پیش می‌ره و ناگهان پنجاه صفحه انتهایی شتاب زیادی می‌گیره. به نظرم اگر مقدمات و اجرائیات به توپ بسته شدن مجلس در طول رمان پخش می‌شد و صرفا به پنجاه صفحه انتهایی موکول نمی‌شد بهتر بود و نتیجه کار خواندنی تر از آب در میامد. این مساله در کنار کم کردن حجم داستان، به زعم من کیفیت نتیجه‌ی نهایی رو بالاتر می‌برد.

داستان گاهی به درونیات برخی شخصیت‌ها مثل شاه یا صمصام نامی که به شغل جاسوسی و خبرچینی مشغول بود می‌پرداخت و نارضایتی‌های درونی و ناگفته‌های اون‌ها رو نشون میداد. خب این رو من دوست داشتم و از نقاط قوت داستان می‌دونم. به طور کلی هم از داستان‌هایی که به درون افکار شخصیت‌هاشون سرک می‌کشند خوشم میاد.


درسته این مدل رمان همانطور که بالا اشاره کردم، از سبک‌های مورد علاقمه اما وقتی بهترین این رو یعنی جولایی رو خوندم، دستم واسه نظر دادن نسبت به آثار مشابه بازتره! می‌تونم به خوبی از عنصر قیاس استفاده کنم و آثار رو اینطوری بسنجم.جولایی در مورد میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل داستانی داره به نام « شکوفه های عناب» که به نظر من بهترین کاری است که نوشته.تغییر لحن شخصیت‌ها چه قدر خوب در اون داستان اعمال شده بود و سرانجام شخصیت‌ها مشخص شده بود. در سرخ نشستن من انتظار داشتم واقعه ای مثل به توپ بسته شدن مجلس دردآورتر در کتاب آورده بشه. مرگ جهانگیرخان هم پتانسیل داشت که تراژیک‌تر روایت میشه اما نویسنده تصمیم گرفته بود از دور از ماجرا این دو مهم رو روایت کنه در حالی که می‌طلبید به دل قصه زد و خواننده رو حسابی درگیر این دو رخداد تلخ کرد.


به کتاب 2.5 میدم که نمره متوسطی است.این اولین رمانی است که آقای مروجی نوشتند.آیا علی رغم این امتیاز، اثر بعدی ایشون رو می‌خونم؟ آره، چون به نظرم نویسنده پتانسیل داره اما به نظر منِ کمترین از این پتانسیل به خوبی بهره نبرده. از طرفی هم در شرایط مساعدی نخوندم و امیدوارم این حال من در ارتباط با اثر و نمره دادن بهش تاثیر نذاشته باشه!
      
122

8

(0/1000)

نظرات

سینا معروف

سینا معروف

1404/7/22 - 19:03

ممنون از یادداشت منصفانه‌تون. 
1

1

سامان

سامان

1404/7/22 - 19:12

زنده باشید، متشکرم که خوندین.  

1