یادداشت علیرضا شفیعی

                قیصر امین پور شعری دارد که این‌طور تمام می‌شود: "...گریز از میان‌مایگی آرزویی بزرگ است؟"
جواب این سوال با تمام شدن کتاب این است که: "بله! حتما آرزویی بزرگ است."

شخصیت های اصلی داستان های موراکامی، انسان‌هایی میان مایه اند که اتفاقا بنا نیست تا انتهای داستان کاملا رشد پیدا کنند و بزرگ شوند. در واقع این اقتضای شخصیتی است که او خلق می‌کند. کافکا، با این که ۱۵ سال بیشتر ندارد، دیالوگ هایش عمق یک انسان نزدیک به ۴۰ سال را دارد. میان سال و میان مایه. همزمان موراکامی برای این که شخصیت خیلی بزرگ به نظر نرسد چه می‌کند؟ گریزهایی به غرایز نوجوانانه می‌زند... و حالا فکر کنید یک ۴۰ ساله اگر قرار باشد تا انتهای داستان پخته تر و رشدیافته تر شود، چقدر برای کالبد یک نوجوان ۱۵ ساله بزرگ و غیرطبیعی است! این عدم تجانس است نه یک تضاد دوست داشتنی.
سه ویژگی خوب در آثار موراکامی اما وجود دارد: 
- داستان های موازی را به تناسب جلو می‌برد.
- فضاسازی طوری است که اغلب فکر می‌کنید اینجا احتمالا یکی از دنج ترین نقطه های یک داستان مکتوب است. در این کتاب خصوصا فضای کتابخانه، کلبه جنگلی و دنیای برزخی  ورای جنگل دلچسب و دنج بود.
- پایان بندی ها طوری از آب در می آید که نمی‌توانید بگویید داستان بدی نوشته شده. 

اما نهایتا خواندن این کتاب حداقل برای من، به شدت فرسایشی، کند و با وقفه های پی در پی همراه بود‌. 
        
(0/1000)

نظرات

من هم در نهایت این کتاب را ناتمام گذاشتم. 
1