یادداشت فاطمه نقوی

        یک ستاره کم کردم چون دلم می‌خواست نامه‌های پوران هم می‌بود، نه فقط نامه‌های دکتر.
      
143

12

(0/1000)

نظرات

در کتاب فروشی جمکران کار می کردم و چندین بار بود که می آمدند و کتاب های شریعتی را می خواستند و می گفتم نداریم
یک بار یادم است که یک خانمی آمده بود و کتاب فاطمه فاطمه است  دکتر شریعتی را می خواست و گفتم نداریم عوض اش 
فاطمه علی است را داریم! گفت نه اون کتابو می‌خوام
و رفت....یک روز اعصابم خورد بود و گفتم چرا اینها یک درصد به سلیقه مخاطب احترام نمی گذارند و این حرف ها
تازه مشغول به کار شده بودم
روی کوسن نشسته بودم که دیدم کوسن بقلی دو تکه است
بعد دیدم همه کوسن ها دو تکه اند و در دارند و کنجکاوی ام‌
گل کرد و درش را باز کردم و دیدم به به همه کتاب های 
شریعتی درون کوسن است و با عصبانیت رفتم و گفتم
آقای فلانی این کتاب ها که گفتید ندارید توی کوسن پیدا کردم
گفت نباید شریعتی بفروشیم
اینجا جمکران است
گفتم شریعتی چه اشکالی داشته
گفت تو پوران شریعت رضوی را می شناسی 
گفتم نه
گفت زن شریعتی بود و مینی ژوب می پوشید
گفتم به من چه
گفتم کتاب شریعتی متفکری در مسیر شدن  شهید بهشتی را خواندی
گفت نه
گفتم دو سخنرانی رهبری درسالگرد شریعتی را خوانده ای که او را شهید می نامید
گفت نه
دوباره شروع کرد پوران....
1

4

به مدیر بازرگانی گفتم چون حدس می زدم در جریان نباشد
حدسم درست بود
گفت کتاب ها را از توی کوسن دربیاور و  بچین توی  قفسه
گفتم من نمی چینم
 بگویید خودش بچیند تا ادب شود
و ایشان هم همین کار را کرد
.
.
.
خلاصه هروقت دوران شریعت رضوی می شنوم یاد آن قضیه می افتم
 

3