یادداشت زهرا میکائیلی

هستی
        تعریف این رمان را زیاد شنیده‌ام. جذاب هم بود آن‌قدر که خیلی سریع خواندمش. 
دختری که اخلاق‌های پسرانه دارد و دلش می‌خواهد موتورسواری کند، فوتبالیست شود و سر نترسی دارد.
جنگ از راه می‌رسد و زندگی خوش هستی و بقیه‌ی خوزستانی‌ها را ویران می‌کند و هستی و پدرش که در دعوای دائمی باهم هستند؛ مجبور می‌شوند برای اولین بار باهم درددل کنند و همدیگر را بفهمند. 
***
راستش تغییر پدر هستی به دلم نچسبید. خیلی باورپذیر نبود بخصوص با آن سابقه‌ی پسر دوستی‌اش که تمام بدبیاری‌هایش را به هستی نسبت می‌داد.
ولی لحظه‌های باهم بودن هستی و مادرش و همین‌طور هستی و خاله نسرین را خیلی دوست داشتم. حمایت دایی جمشید را هم.


در کل کتاب تالیفی خوبی است. 
      
220

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.