یادداشت زهرا میکائیلی
1403/5/17
4.3
69
تعریف این رمان را زیاد شنیدهام. جذاب هم بود آنقدر که خیلی سریع خواندمش. دختری که اخلاقهای پسرانه دارد و دلش میخواهد موتورسواری کند، فوتبالیست شود و سر نترسی دارد. جنگ از راه میرسد و زندگی خوش هستی و بقیهی خوزستانیها را ویران میکند و هستی و پدرش که در دعوای دائمی باهم هستند؛ مجبور میشوند برای اولین بار باهم درددل کنند و همدیگر را بفهمند. *** راستش تغییر پدر هستی به دلم نچسبید. خیلی باورپذیر نبود بخصوص با آن سابقهی پسر دوستیاش که تمام بدبیاریهایش را به هستی نسبت میداد. ولی لحظههای باهم بودن هستی و مادرش و همینطور هستی و خاله نسرین را خیلی دوست داشتم. حمایت دایی جمشید را هم. در کل کتاب تالیفی خوبی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.