یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

درس گفتارهای مقدماتی درباره ی لاکان
        در ستایش پایان ناقص؛
زمانیکه تمام نکردن یک فرایند بهترین خروجیِ ممکن را حاصل می‌کند!

1- اول از همه مختصری در مورد این کتاب بگم، بعدش درد و دل می‌کنم.
من متوجه نشدم، اگر این کتاب درسگفتارهای "مقدماتی" درمورد "لکان" است، چرا من با خواندن 30درصد کتاب تحقیقا هیچ چیزِ درخوری نصیبم نشد؟ تازه شانس آوردم اندکی، ولو ناقص، با ایده‌های لکان از جمله گره برومین و 3گانه معروف او، جایگاه کلی اون در روان‌کاوی و... آشنایی داشتم و این کتاب را اینگونه نامربوط یافتم.
تحقیقا مشخص نبود دنبال چیست. فصل اول که فقط در مورد فروید بود! خب شاید فروید به عنوان تاثیرگذارترین روان‌کاو تاریخ در آیندهٔ پس از خود تاثیر داشته و قطعا لکان برخی مفاهیم‌‌ش را در واکنش به فروید بسط داده، ولی این مقاله انقدر به فروید پرداخته بود که لکان گم شده بود؛ مثل مابقیِ کتاب. معلوم نبود دنبال چیست و چرا بعضی نکات جزئی تاریخی را انقدر بولد می‌کند.
باری، یا من مخاطب کتاب نبودم، ولی از اون لفظ مقدماتی خودم رو مخاطبش می‌دونم، یا اینکه کتاب گمگشته بود. به سری کتاب‌های استخوان‌های روحِ نشر نیماژ خیلی بد بین شدم، جلوتر بیشتر توضیح می‌دم.
خلاصه از جمله کتاب‌هایی بود که نصفه نیمه ولش کردم. اصلا چرا باید و لزوما یک کتاب را تا ته خواند؟

2- بحث درمورد تحقیق علمی نیست، که مشخص است شاید لازم نباشد بسیاری از منابع مورد رجوع را تا تهش خواند، بحثم درمورد کتاب‌های عمومی است. همان‌ها که برای فضولی‌های پراکنده یا کنجکاوی‌های جهنده بهشون رجوع می‌کنیم. همونهایی که ازشون قراره لذت ببریم، رمان‌ها و داستان‌ها.

چرا برای برخی، مثل من، کنار گذاشتن کتاب به صورت نیمه‌کاره سخت است؟ کارِ نیکو کردن از پر کردن است؟ خودم قبلا این ضرب‌المثل را شاهد و حامی می‌گرفتم، ولی خیلی خام است این برداشت. شاید من مخاطب کتاب نیستم، شاید هنوز برای مطالعه‌اش قدم کوتاه‌ است  یا اصلا اون کتاب بده! راحت ولش کن، برای وقتت ارزش قائل باش. برای کتاب‌های خوب ارزش قائل باش، چرا اون باید خاک بخوره به بهای کتاب‌های تو دستت؟ همونهایی که چون ویراستاری/طرح جلد/عنوان یا هزار و یک المان فریبنده داشته که باعث شده بری سراغش؟
به هر جهت، از این به بعد سعی می‌کنم راحت کتاب‌هایم را حین مطالعه به کل کنار بذارم؛ اگر دیدم "نامناسب" اند برایم. مگه من علامه دهر تشریف دارم که هر کتابِ انتخابی ام، بهترینِ جهانِ ممکنات باشه؟ شاید خرابکاری کرده باشم، پافشاری نکن مرد!

3- می‌خواستم بگم: "نشر نیماژ، این نشر دوست‌داشتنی" ، اما دیدم این جمله از زبون من بی‌معناست! چون نشر نیماژ رو نمی‌شناسم، خیلی با کتاب‌هایش، ترجمه‌هایش و... کلنجار نرفته‌ام که بخواهم اینگونه قربون صدقه‌اش برم. ازش تعریف زیاد شنیده‌ام، ولی من اتفاقا تجربه بد داشتم از ایشون. قطعا کتاب‌های خوبی هم داره این نشر و قاعدتا با این حجمْ از کالای تولیدی! تیمی حرفه‌ای پشت نشر است. اما

4- یکسری کتاب دارد بنام "استخوان‌های روح" که در یک قطع و هویت بصری واحد منتشر می‌شن؛ اما مثل همین کتاب و مقالاتش، نامربوط به هم. از کتاب‌های توسعه فردی تو این سری! هست، تا مطالعاتِ فمنیستی تا اندیشه سیاسی، از روان‌کاوی گرفته تا فلسفه و منطق! خب این عناوین جذابه و شاید "استخوان روح" باشد به صورت اعم، اما چرا یه نشر باید ذیل هم این‌ها رو منتشر کنه؟ گیر بنی اسرائیلی نمی‌دم، حس می‌کنم این باعث شده داوری‌ها، ویراستاری‌ها و ترجمه‌های این سری خیلی تخصصی نباشه و نقص زیاد.
برای اینکه تخصص رو درک کنید به فعالیت‌های نشر کرگدن تو مجموعه مطالعات علم و فناوری دقت کنید که حسین شیخ‌رضایی بالا سرش است. واقعا توفیر داره کیفیت و صلابت آن تألیفات با این سریِ ناپیوستهٔ نیماژ. مثالی دیگر، سری فلسفه تحلیلیِ نشر هرمس. مقدماتی، بجا، به اندازه و نوشته شده توسط آدمای جدی تو اون حوزه به همراه ویراستاری علمیِ اصولی. این ترکیب باعث شده دو جلد از این سری رو با آدمای حرفه‌ای، دکتر مروارید(معرفت‌شناسی)، دکتر توکلی‌بینا(فلسفه علم) بخوانم،یاد بگیرم  و لذت ببرم. خلاصه بد دیدم از نشر نیماژ.

5- اخیرا دیدم از این سری کتاب‌های نیماژ عنوانی بنامِ "فلسفه‌پردازی" از ویلیامسون منتشر شده است. از فلاسفه مهم سنت تحلیلی. 
ببین انگار کتابِ خوب و خوشخوانی از ویلیامسون رو منتشر کرده اند، اما به گفته فردی جدی در فلسفه تحلیلی(چون خودم تخصص ندارم ارجاع می‌دم) می‌گفت ترجمه نقص داره و ایضا ویراستاری. کاوه لاجوردی این نقد رو انجام داده.
این بی‌شاکله و بی‌سرزمین بودن سری کتاب‌های نیماژ داره بد آسیب می‌زنه به نشر به نظرم. گویی کنتراتی دارد کتاب‌هایی را چاپ می‌کند.
از این کتابِ درس‌گفتارهای مقدماتی لکان بدتر، کتابِ! "علیه فاشیسم" بود که ببخشید دارم تند می‌گم، ولی تنه به تنه کتاب‌سازی می‌زد. حالا نقدش رو نوشتم می‌تونید ببینید.
امیدوارم این عنوان جدید، فلسفه‌پردازی، من رو آشتی بده با نیماژ و الا ناراحت می‌شم.

6- در ضمن نقد کردن لزوما به معنای نفی تام نیست. نه من آدم این کارهام، نه قدم به این ادعاها می‌خوره، ولی بعضا دیدم همین نقد کردن‌ها و درس گرفتن‌ها، جلوی چه هزینه‌های الکی‌ای رو می‌گیره. 
یحتمل هیچکی از نیماژ این متن رو نمی‌بینه، ولی خوبه خودمون حواسمون باشه، دقیق‌تر سامان بدیم کارهامون رو.
      
21

39

(0/1000)

نظرات

آخ که سخن از زبان ما میگویید...
کنار گذاشتن کتاب برام رسما مرگه! اول حس میکنم دارم اشتباه میکنم اگه ادامه بدم شاید بهتر بشه! بعد که نیمی از کتاب خوانده و ناخوانده از جلوی چشمم گذشت به این فکر میکنم که "این همه کار نا تموم انجام دادی میخوای اینم اضافه بشه روش؟!!! " و از انجا که آدم رودربایستی داری هستم حتی با خودم جواب "نه اصلا" هست!!
بعد از این مرحله گاهی ذهنم به سیم آخرِ" کتابه گناه داره" هم زده ولی نذاشته کتاب رو بذارم کنار!
1

0

واقعا بد دردیه. 

1