یادداشت سامان

سامان

سامان

1404/2/23

        سکوت موهبتی است، سکوت دیگران، اما از صداهای زندانی، درون کاسه‌ی سر هرگز رهایی نیست،همیشه هستند،همینکه صداهای بیرون خفتند، همینکه حنجره قرار یافت،شنیده می‌شوند، مثل زمزمه‌ای که همیشه در مه هست، مثل زق زقی که در اعماق آب می‌جوشد.
      
66

8

(0/1000)

نظرات

سودآد

سودآد

1404/2/25

مغزم، مغزم درد می‌کند از حرف زدن، چقدر حرف زده‌ام، چقدر در ذهنم حرف زده‌ام، خروار خروار حرف با لحن و حالت‌های متفاوت، مغایر، متضاد، و... گفته‌ام و شنیده‌ام، خاموش‌ شده و باز برافروخته‌ام، پرخاش کرده و باز خوددار شده‌ام، خشم گرفته‌ام و لحظاتی بعد احساس کرده‌ام چشمانم داغ شده‌اند و دارند گُر می‌گیرند، مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند.

محمود دولت آبادی 
1

1

سامان

سامان

1404/2/25

انتخاب بریده‌ عالی بود. مرسی 

1