یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

        نظریه/ایدهٔ نظم خودانگیخته از موضوعات و ایده‌هایی است که واقعا می‌شه با نظر بهش به کل دیسیپلین اقتصاد ارزش داد. یعنی شاید نقدها وارد باشه به این تئوری، ولی همینکه یه سری متفکر و اقتصاددان باعث شدن این موضوع رویت‌پذیر باشه مهمه به نظرم.

حالا این نظم خودانگیخته چیه؟ (زبان متن از این به بعد نوشتاری و کتابی می‌شود) 

تعریفی از نظم خودانگیخته:
طبق تعریف این کتاب، نظم خود انگیخته به تنظیمات اجتماعی و نظم وقایعی اطلاق می‌شود که دو شرط زیر را مستفاد کند:
1.حاصل تمهیدات عامدانه انسان‌ها نیستند (یعنی برنامه‌ریزی‌شده توسط یک عقل متمرکز و مرکزی نیستند)؛
2. شبیه پدیده‌های مطلق طبیعی هم نیستند (ماهیت انسانی و قراردادی آن‌ها بسیار مهم است).

یعنی در نهایت بحث در تنظیمات اجتماعی‌ای است که شامل نهادها و ورزه‌های اجتماعی‌ای است که توسط عامل انسانی ایجاد شده اند اما حاصل یک نیت خاص انسانی از پیش معلوم نیستند.
مثال بارزش می‌شه نظم بازار. بدون یک عقل کل و ناظم واحد، تعداد وسیعی از کنشگران اقتصادی به بی‌شمار تعامل اقتصادی می‌پردازند و منابع را از این طریق تخصیص می‌دهند.

به بیان تاریخ عقایدی، نظم بازار و استعاره ٔ "دست نامرئی آدام اسمیتی" از اولین جرقه‌ها در بیان سیستماتیک و متدولوژیک از نظمی خودانگیخته است.
حال اینجا بحث‌هایی هست که نسبت این نظم خودانگیخته با "عقل" (به معنای مصطلح در عصر روشنگری) و "قانون" چیست.
مبتنی بر تفاسیری، عقل روشنگری به دنبال سازمان‌ها و سامان‌هایی اجتماعی بوده است که در آن بتوان حساب‌شده و مبتنی بر عقلانیت متمرکز به نظمی عقلانی رسید. بر عقل روشنگری نقدهای بسیاری شده است (مانند جریان‌های ضدعقل‌گرا و رمانتیک) اما متفکرین نظم خودانگیخته، با عقلانیت مشکلی ندارند (و چه بسا بسیاری از انواع نظریه نظم خودانگیخته من فرض عقلانیت سوژهٔ انسانی ابتنا دارد) و با سامان متمرکز و غیرمنتشر این عقلانیت زاویه دارند.
در باب قانون نیز، نظریه‌پردازان نظم خودانگیخته بر خلاف متفکرین آنارشیست لزوما به دنبال برچیدن هرچه قانون نیستند (البته اگر نظم خودانگیخته در رادیکال‌ترین وجه تفسیر شود) و این "نظم بدون ناظم" در بستری نهادی و قانونی سامان می‌پزیرد. مثال سادهٔ آن ساختار حقوقی‌ای‌ست که بازار ذیل آن کار می‌کند. البته این "قانون" نیز بر اساس نظریه نظم خودانگیخته، توسط یک مغز متفکر به وجود نیامده و وجود و حضور آن قانون منبعث از برهمکنش‌ها و خاطره جمعی یک جامعه است.


آدام اسمیت به عنوان فیگور علم اقتصاد و هایک از شاخص‌ترین نظریه‌پردازان نظم خودانگخیته اند. اما فکر کردن به این نگاه به عالم، طبعا و قطعا به این دونفر منحصر نمی‌شود. 

دوران پیش از آدام اسمیت:
از بزرگترین گناه‌های عصر روشنگری، رنسانس و به صورت کلی تاریخ‌نگاری در عصر مدرن تصویری معوج و بسیطی است که از قرون وسطی تصویر کرده است. بعید از در حداقل 10قرن از تاریخ بشر هیچ اتفاقی رخ نداده باشد یا هرچه باشد پلیدی و تاریکی باشد؛ یا لااقل بدان سادگی باشد که تاریخ‌نگاری اوایل دوران مدرن تصویر کرده است. چند سالی هست که تقریبا لجام‌گسیخته  و شدید بسیاری تاریخ‌نگار آمده اند و با غور در متابع قرون وسطی این تصویر "عصر تاریکی" و تم خطی قرون وسطی مسیحی را اصلاح کنند، از جمله نتایج و برون‌دادهای این پژوهش‌ها فصلی است در این کتاب با عنوان  "مکتب مدرسی و بازار به عنوان نظم خودانگیخته". 
برای مثال مکتب سالامانکا و بسیاری متکلم و متأله مسیحی در قرن شانزدهم میلادی در اسپانیا، تفاسیر و فهمی از جامعه داشته اند که می‌توان آن‌ها را به عنوان اولین کسانی که به نحوی به نظم خودانگیخته اندیشیده اند نامید. 

پس از آن به دورانی می‌رسیم که نظریه‌پردازان حقوق عرفی/common law در انگلستان قرن 17 برآمدند. اگر تاریخ نظامات حقوقی و مطالعات تطبیقی حقوقی را دیده باشید، معمولا دوگانه و چندگانه‌های مختلفی می‌بینید و حقوق عرفی انگلیسی یکی از انواع نظاماتی است که از آن صحبت به میان می‌آید. آن‌چیز که در این میان برای ما در بحث نظم خودانگیخته مهم است صورت‌بندی های اولیه و حقوقی/قانونی/نهادی‌ای است که نظریه‌پردازان حقوق عرفی انگلیسی داشته اند که می‌توان جزو اولین روش‌های مدون تفکر نهادی و قانونی به نظم خودانگیخته باشد. 

پس از آن می‌رسیم به "شرور شخصی، خیر عمومی" و حکایت/شعر معروف مندویل به عنوان "حکایت زنبورها/غوغای زنبور"ها. از اهمیت ایدهٔ مندویل این است که سعی کرده است به نوعی نشان بدهد حتی اگر افراد به دنبال نفع شخصی باشند می‌توان به صورت جمعی به خیر عمومی رسید. به بیانی نه تنها لازم نیست در سطح فردی فضائل اخلاقی خاصی ترویج شود، چه بسا بتوان نشان داد در مواردی آن چیز که در سطح فردی بی‌اخلاقی و شرور حساب می‌شود به خیر عمومی منجر شود (حالا در تمام این موارد کلی باید استدلال کرد و جوانب بحث را نشان داد که جای بحث‌اش اینجا نیست و خودتان کتاب را بخوانید!). 

هنوز حتی به آدام اسمیت  نرسیده ایم. هنوز جوسایا تاکر، دیوید هیوم و آدام فرگسون هستند که فضا و تاریخ را برای برآمدن ٱدام اسمیت آماده می‌کنند. 


برآمدن اسمیت و علوم اجتماعی سیستماتیک:
همانطور که نشان دادیم، تا پیش از اسمیت نیز می‌توان ریشه‌های تنومندی از نظریه نظم خودانگیخته را دید، پس چگونه است که اسمیت این چنین مهم است؟ اسمیت اولین متفکری بود که در یک سامانه نظری منسجم و سیستماتیک توانست جامعه را به نحوی توضیح دهد که نظمی خودانگیخته باعث "ثروت ملل" شود. به بیان نظریه مدرن اقتصاد، آدام اسمیت اولین کسی بود که به نحوی یک نظریه تعادل عمومی را تئوریزه کرد. 

اگر قرار است مهم‌ترین نظریه‌پرداز نظم خودانگیخته فردریش هایک باشد، باید آدام اسمیت را از مسیری ادامه داد که به منگر برسد (متوجه اید که مارکس یا نظریه جریان اصلی اقتصاد نیز به نحوی ادامه اسمیت اند؟). البته باید ملتفت بود که در میان اسمیت در قرن 18 و منگر قرن 19/20 متفکرانی بوده اند که نظم خودانگیخته را پی گرفته باشند، مانند هربرت اسپنسر، اما فیگورهای اصلی روایت تاریخی‌ای که به هایک منجر شود اسمیت و منگر اند. 

اسم منگر و مکتب اتریشی متقدم در نظریهٔ اقتصادی به "انقلاب نهایی‌گرایی" و ضدیت با زبان ریاضی معروف شده است (جالب توجه است که ابزار ریاضی مانند حساب دیفرانسیل برای ایده‌های نهایی‌‌گرایی بسیار ضروری است، اما مکتب اتریش به استفاده از ابزار ریاضی در برخی موارد "عناد تام" دارد!). در سیر تاریخی نظریه نظم خودانگیخته منگر اهمیت بسیاری دارد. او تلاش کرد نهادهای اقتصادی اساسی‌ای مانند پول را به عنوان نمونه‌ای از نظمی خودانگیخته تصویر کند. 


پس از تمام این بالا و پایین‌ها به اصلی‌ترین فیگور نظریه نظم خودانگیخته می‌رسیم؛ فردریش هایک. 

بحث از هایک پیچیده است و متاسفانه اسم هایک عَلَمِ دعواهای حیدری_نعمتی شده است. عده‌ای عاشق و دلداده هایک اند (مگر ماجرای عاشقانه است جهان اندیشه؟)  و برخی ژست عداوت محض و آرایش نظامی بر علیه هایک می‌گیرند (مگر جبهه جنگ است). آنان که هایک‌پرست اند نمی‌توانند حفره‌ها و ایرادهای هایک را پیدا کنند که اگر ایده‌های هایک برایشان عزیز است باید هایک را نقد کرده و او را ارتقا دهند، و آنان که با هایک خصومت دارند، نیامده‌اند اندکی از ایده‌های هایک را بفهمند که شاید راهی به حقیقت در برخی از ایده‌های هایک باشد. 


چند ماه پیش با جمعی Hayek's Challenge  از بوریس کالدول را خواندیم. جمع خاصی بود. کم تکرار می‌شوند چنین افرادی. خلاصه، با خواندن آن کتاب که یک بیوگرافی فکری از هایک است و اندکی التفات بر جهان تفکر هایک، متوجه شدم که جهان اندیشه و اندیشه‌ورزی درست جایی است خارج از حب و بغض مکتبی/فرقه‌ای! هایک در ژورنال‌های معتبر رشته‌های مختلفی از جمله روان‌شناسی، علوم سیاسی و اقتصاد  به کرات مقالات اساسی و اثرگذاری چاپ کرده است و حقیقتا جهان اندیشه‌ای وسیعی دارند.
باری، بحث از هایک به اطاله کشید.
از ایده‌های اصلی هایک بحث انتشار دانش و اطلاعات در بازار و جامعه است و از اصلی‌ترین تزهای هایک علیه مدیریت مرکزی، همین انتشار متکثر، نامتقارن و پخش‌وپلای دانش در جامعه است. هایک از همین فهمی که از نظام دانش در جامعه دارد، به این می‌رسد که "مزایای تصمیم‌گیری غیرمتمرکز بازار ناشی از این واقعیت است که یگانه تمهیدی است که بشر برای هماهنگ شدن با واقعیت‌های کلی جهل و عدم یقین [اطمینان]  کشف کرده است." 

حال خیلی بیشتر می‌توان از هایک و ایده‌هایش گفت (بخش عمده‌ای از این کتاب کوتاه به هایک اختصاص دارد)  اما دیگر بس است و سعی می‌کنم در پایان متن با توجه به نقل قول بالا، اندکی از علت خواندن این کتاب بگویم.

اصلا اینکه به سراغ این کتاب آمدم که چندین سال به سراغ خواندن این کتاب بیایم، به خواندن کتاب "دگرگونی اقتصادی" از نورث بر می‌گردد. اینجا اصلا نمی‌خواهم از ذوق و شگفتیِ خواندن نورث بگویم، اما نورث در بندی از کتاب خود به هایک ارجاع می‌دهد و می‌گوید ایدهٔ نظم خودانگیخته هایک از توضیحات خوب و معتبر در نحوه سامان گرفتن جامعه است (خیلی نقل به مضمون گل و گشادی کردم).  همین شد که اومدم و یکی دوساعته این کتاب را بخوانم که از روی مشهورات از روی این بخش از کتاب نورث بزرگ رو نشوم. از نکات مهم بحث نورث و نهادیون دقیقا بحث "عدم یقین" که البته "عدم اطمینان" نیز می‌توان  آن را نامید است که به نحو جالبی نیز عدم یقین و اطمینان در نظریه‌های هایک مهم است. 



غم‌انگیزه تو این بحث‌ها نه پوله نه الان آکادمیِ دنیا تو اقتصاد خریدارشه. البته خیلی هم اینجوری نیست ولی خب، ضرورت این بحث‌ها واضحه و جریان قالی اقتصاد هم خیلی حرف‌ها برای گفتن دارد، باید سعی کرد به مانند نورث سنتزی درست ایجاد کرد. حتی فکر کردن به قدم زدن تو این مسیر برام جذابه :(((

      
295

19

(0/1000)

نظرات

سیدجان خیلی یادداشت چگالی بود به قول خودت!
نظم خودانگیخته برای منم جالب بوده با اینکه اسمش رو تا الان نمی‌دونستم.
پ.ن: از اینکه متنت خیلی نوشتاری‌تر شده هم خوشحالم واقعاً
1

1

تشکر ازت که وقت گذاشتی و خوندی.
آره موضوع به نظرم واقعا مهمیه. البته چون یه ذره موضوع بدون صاحبی شده کمتر ازش چیزی می‌شنوه آدم.  

1