یادداشت عطیه کشاورز
1401/9/28
"عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست" موضوعیه که جاش تو فرهنگمون خالیه و همین موضوع باعث میشه که این کتاب فارغ از محتوا، صرفا به علت دغدغهی درستی که داره توجه جلب کنه. اما اگر بخوام دربارهی محتوا بگم، این کتاب به دید من به چهار قسمت تقسیم میشه. بخش اول مطالب عموما تکراری و تئوری که شاید برای فردی که در حال تجربهی سوگه مفید باشه اما نمیتونه همهی مخاطبهارو جذب کنه، بخصوص اگر دید اصلی برای انتخاب کتاب، این باشه که چطور میشه سوگ آدمهارو بهتر همراهی کرد. بخش دوم بخش مورد علاقهی من بود. بخشی که به دنبال اینه که ثابت کنه سوگ بخشی از زندگیه و لازمه شبیه یک چیز نرمال بهش نگاه کرد. این بخش چه برای کسی که داره با سوگ دست و پنجه نرم میکنه، چه برای کسی که در گذشته مواجه شده یا در آینده مواجه میشه پر فایدهست. لازم به ذکره که تو این بخش صرفا با سوگ ناشی از فقدان مواجه نیستیم و نگاه کلی تره. بخش سوم مشخصا برای آدمهایی مفیده که در حال تجربهی سوگن. و بخش آخری که به نظرم میتونست کاربردیتر هم عنوان باشه، چگونگی همراهی انسان سوگواره. به نظرم مگان دیواین به علت تجربهی کاری و تجربهی سوگی که داشته خوب از پس این قسمت براومده و احتمالا خوندنش بتونه باعث پیشرفت رفتاریمون بشه. بهطورکلی برای کسایی که با سوگ دست و پنجه نرم میکنن، خیلی سودمنده و برای کسایی که میخوان بدونن چطور همراه بهتری باشن هم فایده داره. و در مجموع، خوشحالم که داریم به سمتی میریم که سوگ رو بپذیریم. "بعضی چیزها را نمیتوان درمان کرد؛ فقط باید آنها را به دوش کشید."
26
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.