یادداشت فاطمه اصغرزاده
1403/7/27
"حقیقت در قعر یک چاه است. ته چاه را نگاه می کنید و خورشید یا ماه را می بینید اما خودتان را که بیندازید ته چاه، نه ماه هست و نه خورشید؛ فقط حقیقت است و بس." داستان از جایی شروع میشه که در اسانسور اپارتمانی در پیاتزا ویتوریو قتلی رخ داده و به دلیل غیب شدن ناگهانی یکی از همسایه ها همه شک ها به اون جلب میشه.. نقطه عطف داستان جایی هست که پلیس برای بررسی میاد و از همسایه ها سوالاتی میپرسه.. اینجاست که میبینیم هر کدوم از مستاجرا (که هر کدوم از ملیت های مختلف اند) در مورد بقیه همسایه ها چه نظری دارن.. در واقع این کتاب روایتی از تفاوت انسان ها و تفاوت دیدگاهشون نسبت به هم و قضاوت کردن هست.. شروع کتاب هم با یه شخصیت ایرانیه🫠❤️ (حواستون باشه که کتاب بیشتر اجتماعی هست تا جنایی..)
(0/1000)
فاطمه اصغرزاده
1403/7/27
1