یادداشت امیرمحمد سالاروند

        یک جور عاطفه‌ی بزرگ در این کتاب جاری شده. احساس می‌کنم مترجم توانسته با زبان، تلخی ماجرا را به ما برساند؛ و البته زبانش بسیار ساده و سرراست و روان است. ساختن زبانی عاطفی، هیچ احتیاجی به زلم زیمبو ندارد، لازم نیست برای پیدا کردن کلماتمان راه دوری برویم.

داستان، پایان عجولانه و محتاطانه‌ای دارد. زیادی آموزشی و پندزده است. می‌شد رهاتر نوشت. کاش نویسنده هر چه به نظرش حقیقت می‌رسد را فریاد نمی‌کرد و هر چه باید در زندگی آموخت را در یک کتاب جا نمی‌داد. جز این احتیاط و عجله و پند، من مشکل دیگری نمی‌بینم؛ و اصلاً «عروس دریایی» را فاطمه داد بخوانم تا کتابی را به ته برسانم، برای همین قرار گذاشتیم که منتقدانه با داستان مواجه نشوم. از رها کردن‌ها خسته شده‌ام و آنچه باعث می‌شود همه‌ی کتاب‌ها را رها کنم این نقد دائمی است.
      
176

10

(0/1000)

نظرات

من ترجمه پرتقالش رو خوندم و دوستش داشتم. چندتا نکته توش هست: یکی روانشناسی اگزیستانسیال و باورهاش که خیلی مشخص بود. یکی دیگه توصیف درست مراحل رو به رو شدن آدم ها با یک فاجعه یعنی انکار و خشم و غم و در نهایت پذیرش.
من عاشق صفحه آخر کتابم، اونجا که یک خاطره دور از فرنی رو به یاد میاره و فرنی بخشی از گذشته ش میشه که می تونه بدون رنج کشیدن بهش فکر کنه. 

2