یادداشت فاطمه عباسی
1404/5/9
خوشههای خشم رو من از نشر نگاه گرفتم. صفحهای نبود که مشکل ویراستاری نداشته باشه؛ به خاطر همین سر خوندنش آرامش اعصاب نداشتم و دیگه کتابی از نشر نگاه نمیگیرم مگر خلافشو ثابت کنه. اما خوشههای خشم داستان آواره شدن خانوادههای زیادی در دهه 30 آمریکاس و مهاجرت اجباریشون به سمت کالفرنیاس. خب قاعدتا باید دل بسوزونیم و کالیفرنیاییها رو هیولا بدونیم ولی چون خودمون تجربه مهاجرت افغانستانیها به کشورمون رو داشتیم، میتونیم نگاه عادلانهتری داشته باشیم. مهاجرت اونا تقصیر بلایای طبیعی بوده و جمع شدن زیادشون در کالیفرنیا باعث پایین اومدن دستمزد و مشکلاتی برای آدمای بومی اونجا میشه. فارغ از هر دیدگاهی، انسانیت حرف اول رو میزنه. مهاجرا میدونن وقتی یه جایی اعلامیه کار بزنه هرچی آدم کمتر باشه بهتره و کار حتما گیر خودشون میاد ولی دریغ نمیکنند و به باقی اطرافیانشونم خبر میدن. به هم کمک میکنن با اینکه هر کدومشون خودشون آوارهن. روی ارزش خانواده تاکید داره؛ روی مادر و ذات پاک انسان. پایان داستان اینقد شوکه کننده بود که فعلا نظری روش ندارم واقعا و اگر کتاب رو خوندین حتما اقتباس سینماییاش که کار جان فورد هم هست ببینید. از یه رمان که واضحا ستایش تفکرات مارکسیسته از همون عنصر خانواده و فردیت استفاده کرده و معجزه کرده؛ دقیقا از همون عناصر استفاده کرده و یه فیلم ضد مارکسیست ساخته.🥲
(0/1000)
نظرات
1404/5/13
نه اتفاقا مسكوب داستان ترجمه كردنش با هدايت و جلال و ... فرق ميكنه. البته من فقط خوشه هاي خشم رو ميدونم اون ترجمش خوبه @fatemehbeing
0
فاطمه عباسی
1404/5/13
0