یادداشت زهرا غلامى

        داستان يك سال از زندگى مِرگان و بچه هايش در نبود همسرش سُلوچ، در روستايى دور افتاده در كوير به نام زمينج؛ 
داستان مقاومت يك زن در برابر چالشهاى زندگى و تلاش‌هايش براى برپا نگه داشتن خانواده؛ 
جملات عاميانه و كلمات قديمى و نامأنوس  در كتاب زياد ديده مي‌شود، كه همين خواندن را در ابتدا سخت ميكند. نويسنده اين كتاب را بعد از آزادى از زندان ساواك در مدت هفتاد روز نوشته است. این اولین کتابی است که از دولت‌آبادی می‌خوانم. فضا زیادی خاکستری است و شخصیت‌ها هم همینطور
      
2

24

(0/1000)

نظرات

یادش بخیر سال ۸۷. روزهایی منتهی به کنکورم مشغول مطالعه همین کتاب بودم . کتابی که آنقدرزیبا که طعم فقراقتصادی و فقر فرهنگی به زیبایی زیر دهان شمامی آورد.

0

ترغیب شدم بخونمش ممنون

0