یادداشت فاطمه سادات مظلومی
1404/5/6
برای منی که داستان کوتاه زیاد میخوانم، کتابی که گزینش داستانهایش را کسی مثل جناب شرفی خبوشان انجام داده یک انتخاب بدون ریسک محسوب میشد اما برخلاف آن همه نامِ بهنام در بین نویسندهها، متاسفانه کتاب چیزی برای عرضه نداشت! نگاه نویسندگان به مقولهی اربعین اکثرا از کلیشه فراتر نرفته و موضوعاتی مثل توبه و شفا و جنگ ایران-عراق توی کتاب زیاد است! با توجه به اینکه کتاب در سال ۹۹ به چاپ رسیده، بنظر میرسد نویسندگان فرصت خوبی برای گذر از تصاویر تکراری در اربعین داشتند و میتوانستند قصههای متمایزتری برای مخاطب بگویند... هرچند یکی دو داستان هم که سعی کرده بود متمایز باشد آنقدر تخیلی بود که به دل نمینشست! بیشتر داستانها، فاقد هرگونه فراز و فرود و آغاز و پایان هستند... بعضی داستانها جوری بیدلیل آغاز میشوند و بینتیجه پایان مییابند که مخاطب ناخودآگاه از خودش میپرسد: خب که چی؟! بگذریم از بعضی داستانها که انقدر کوتاهند که انگار یک مجموعه توصیفات را برای چیدمان یک صحنه پشت سر هم قطار کردهاند... مجموعه کلماتی که مثل یک شات تصویری عمل میکند بدون اثرگذاری خاص و حس برانگیزی و انتقال معنا! با این همه داستانها هیچ تصویر شاخص و اثرگذاری ندارند چیزی که به لحاظ مفهومی زیاد اذیتم کرد، تعبیرهای تکراری و زننده از فقر و کثیفی و نداری عراقیها بود... از طلبکار بودن اکثر شخصیتهای ایرانی نسبت به خادمین!
(0/1000)
نظرات
1404/5/7
از خواندن نظر دقیق، بیتعارف و دلسوزانهی شما خیلی لذت بردم. سپاس که وقت گذاشتید و خواندید و نوشتید. این مجموعه، بهانهای بود برای ورود جدی نوقلمانی مثل من به عرصهی داستاننویسی. چنانکه بزرگان دیگری مانند خانم تجار، جناب بایرامی و... نیز چنین مجموعههایی را بهچاپ رساندهاند و باعث معرفی و رشد هنرآموزان داستاننویسی شدهاند. امیدوارم نویسندگان این مجموعه (که کمترینشان منم) در آیندهای نهچندان دور، آثار فاخرتری را بیافرینند.
5
1
1404/5/11
با نظر شما دربارهی دشواری نوشتن داستان کوتاه موافقم. من هم برای شما آرزوی توفیق روزافزون دارم. @Fs.mazloomi
1
دختری که در اعماق کتابها افتاد
6 روز پیش
ولی من «آبجی کماندو» رو پسندیدم. حداقل اینکه توی این مجموعه نسبت به بقیه داستانا پایانش مشخص بود.
1
فاطمه سادات مظلومی
1404/5/11
1