یادداشت حنانه علی پور

قمارباز
        بعد سه تا کتاب مردم فقیر ، آزردگان و جنایت و مکافات ، خوندنش لطفی برام نداشت . 
- شخصیت الکسی ، آدم اول داستان ، همون که قمار میکنه تا زندگیشو از یکنواختی دربیاره و خودشو به خودش و دنیاش «ثابت » کنه ، برام تازگی داشت. هرچند روانکاوی و موشکافی داستایفسکی نه. اصلا همین نفوذش درون احساس آدماست که میتونم بو بکشم که آره این رمان متعلق به روس هاست و از بین روس ها برای شخص داستایفسکی . 
- الکسی چندبار در سیر داستان میگه که قشنگی قمار به همینه که تو میتونی قبل قمار آدم مفلوکی باشی و بعدش یه آدم تازه و امیدوار : «ولی خب اگر از دست رفته باشم ، مگر نمی شود از نو برخیزم ؟ چرا ، چاره در این است که در مدت عمرت یک بار هم که شده حسابگر و شکیبا باشی » 
ولی مگه میشه حسابگر بود موسیو/ مستر  الکسی؟ مگه میشه چشم برداشت از این صفحه ی رنگارنگ و دیگه فکرش هم نکرد ؟ « فردا ، فردا ماجرا یکسره پایان می یابد ! »
      
732

34

(0/1000)

نظرات

روشنا

1403/6/21

به‌به! 👏🏻
من از تابستون پارسال هیچ کتابی از داستایفسکی نخوندم، دلم براش تنگ شده 🫠
در عین حال تموم شدن کتابای داستایفسکی برام سخته 🥲
3

1

تموم بشه دوباره میخونیم 😁 

1

روشنا

1403/6/21

لذت خوندن اولین بارش، یه چیز دیگه است 🫠
@hannacamo 

1

اره قبول دارم 🥲  
 @roshana. 

1