یادداشت NJM
1404/4/26
دوسش نداشتم! خب همش داشتم فکر میکردم یادداشتم رو چطوری شروع کنم.فکر میکنم شروعش گویای همه چیز باشه. زمانی که این کتاب رو خریداری کردم شنیدم که اُپرا توی این کتاب از زندگی سختش و اینکه چطوری به آرامش و موفقیت رسیده صحبت کرده. برای من همیشه دیدن زندگی از چشم انداز دیگران خیلی جذاب بوده مخصوصاً زمانی که طرف مقابل شخص مطرحی باشه.دلیل خوبی بود برای خریداری کتاب اما در نهایت ناامیدم کرد. فکر میکردم قراره خانم اُپرا خاطرات زندگیش رو به شکل جزئی تری تعریف کنه جوری که بتونیم باهاش ارتباط بگیریم و در نهایت از راه هایی که استفاده کرده تا از بحران هاش عبور کنه پرده برداری بشه،اما چنین چیزی نبود. اگر شما هم فکر میکنید قراره با چنین چیزی روبرو بشید باید بهتون بگم که سخت در اشتباهید. کتاب جملات قابل تأملی داره اما نه به اون صورت که تو بتونی از توصیه هاش استفاده ای بکنی یا حتی به راحتی دیدگاه طرف رو مورد بررسی قرار بدی. نویسنده فقط گذر کوتاه و کلی به برخی از خاطراتش زده و تعریف کردن خاطراتش سیر مشخصی نداره(منظور اینه که یک جا از سن کنونیش صحبت میکنه یک جا از سوم دبستانش). صحبت هاش هم کاملاً کلی هستند چیزهایی شبیه به غذای خوب بخور،خودت رو دوست داشته باش،شکرگزاری کن و... فکر میکنم کسانی که فقدان های بزرگ مثل از دست عزیز یا از دست دادن سلامتی رو تا حالا تجربه نکرده باشن حرفای این خانم براشون یک جورهایی بیمعنی تلقی بشه!در نقطه مقابل افرادی که چنین اتفاقاتی رو تجربه کردن خودشون به این نتیجه رسیدن که باید قدر لحظاتشون رو بدونن پس در نتیجه کتاب به اون صورت نمیتونه کمک کننده باشه! کتاب میتونست بسیار بهتر از این باشه اما نشد ولی خب از اونجایی که خانم اُپرا نویسنده نیستند میشه که چشمپوشی کرد و این کتاب رو صرفا پیامی دونست که میخواستن به گوش جهانیان برسونن.
(0/1000)
NJM
1404/4/27
1