یادداشت سعید بیگی
20 ساعت پیش
نثر کتاب خوب و ویراستاری هم بد نیست و البته موارد بسیاری در کتاب دیده میشود که زبان گفتاری و نوشتاری در کنار هم آمده و مخلوط شده و یک جمله گفتاری و جملۀ بعدی نوشتاری آمده است. داستان از زبان یک مرد جوان یهودی اهل اسلواکی روایت میشود که در جنگ جهانی دوم، برای کمک به خانوادهاش و دور ماندن آنها از دردسر و عذاب، داوطلبانه (!) برای کار، خود را در اختیار آلمانیها میگذارد... در طول داستان بارها شاهدیم که اتفاقات عجیبی میافتد و او فقط به ابراز تاسف میپردازد که در آن شرایط، چارۀ دیگری نبوده و هیچ کاری از دست او یا دیگران ساخته نبوده است. اما در برخی موارد؛ به قول معروف لقمه را از دهان شیر بیرون میکشد و فرد یا افرادی را فراری میدهد که با توجه به شرایط توصیف شدۀ اردوگاه، کمی عجیب و غیرمنطقی به نظر میرسد. نکته: خالکوب یعنی «لالی» یا همان «لودویک آیزنبرگ» دلیل تمام این خوششانسیها و جلو افتادنهایش را اول اراده و تصمیمش برای زنده ماندن، بعد حرفگوشکن بودنش و در نهایت دانستن چندین زبان مثل روسی، آلمانی، اسلواکی، چکی و ... میداند و بس! من ماجرای کتاب را پسندیدم و گرچه بیشتر از یک داستان، به خاطره شبیهتر بود؛ اما از خواندن ماجراهایش خسته نشدم و اطلاعات زیادی را دریافت کردم که حتی اگر دقیقا منطبق با واقعیت و حقیقی نباشد، باز هم مسائل بسیاری را برای ما روشن میکند. و بدیهی است چنین فردی اگر با نام و شخصیت و هویت اصلیاش بخواهد در جامعه زندگی کند، باید خودش را برای دردسرها و گرفتاریهای زیادی آماده کند و طبیعی است که خودش را گم و گور کند تا دست کسی به او و زندگیش نرسد و تنها در پایان عمر این داستان را آشکار کند. یعنی دقیقا زمانی که تعداد معدودی از آن آدمهای قصه و زندانیان اردوگاه زنده ماندهاند و آنها هم چون خودِ او نه حافظه و نه حال و توان و امکان آزار او را دارند و او در امنیت کامل، تصمیم به فاش نمودن ماجرای اردوگاه آشویتس میگیرد. و نکتۀ پایانی؛ اگر این کتاب یا امثال آن حتی اگر دقیقا و کاملا مطابق با واقعیت باشند، بخواهد دستاویزی برای جنایت و نسلکشی که گفتهاند، نازیها در حق یهودیان اروپا انجام دادند و به تلافی آن صهیونیستها امروز در حق فلسطینیان و مردم دیگر کشورهای منطقه انجام دهند؛ به هیچ روی قابل قبول و منطقی و انسانی نیست و ناگفته محکوم است!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.