یادداشت نرگس خالقی
1404/5/27
سه زن، سه قاره، سه فرهنگ بافته، در هم تنیدن زندگی زنهاست. اسمیتا در هند زندگی میکند و دالیت است. دالیتها پایینترین طبقهی اجتماعی طبق رسومات هندویی هستند. از بسیاری از حقوق محروماند و زندگی زجرآوری دارند. تنها آرزوی اسمیتا فرستادن دخترش به مدرسه است. جولیا ساکن ایتالیاست. سیسیل. پدرش کارگاه تولید موی مصنوعی دارد. کارگاه نسل اندر نسل جلو آمده و حالا نوبت جولیاست که راه آبا و اجدادیاش را ادامه دهد. یک عاشقانهی زرد هم ضمیمهی زندگی جولیا میشود. سارا یک زن تمام عیار مدرن است. وکیلی بالا رتبه در کانادا. همان زنی که از بچگی در رسانه و مدرسه بهمان گفتهاند که باشیم. مادر نمونه، همسر مهربان، اندام فوقالعاده، شغل عالی و استقلال روحی و مالی. سارا تمام برچسبهای زن مدرن را به خود وصل کرده است. حالا منتظر گرفتن پاداش از سمت جامعه است. آیا دیده میشود؟! نویسنده با پرشهای فصلی زندگی سه زن و تلاششان را برایمان روایت میکند. ایدهی کتاب خلاقانه است. تعلیق خوبی دارد ولی پرداخت کتاب آنقدر بد هست که بارها وسط خواندن رهایش کردم. راویِ دانای کل فقط حرف میزند. دویست صفحه بدون تصویر و حتی دیالوگ. انگار روبهروی پیرزن وراجی نشسته باشی که هر چند دقیقه ماجرای یکی از نوههایش را تعریف میکند. هرچقدر هم که سبک نویسنده این باشد و یا حجم مطالب بالا باشد برای من دلیل موجهی نبود که فقط نَقلگویی بخوانم. برای حس کردن شخصیتها باید کنارشان مینشستم و حرفهایشان را از نزدیک لمس میکردم، نه صرفا به واسطهی راوی از زندگیشان با خبر شوم. از آن مدل کتابها بود که قطعا دوباره سراغش نمیروم. برای یکبار خواندن و شنیدن از ایدهی جدیدش تجربهی نسبتا خوبی بود.
(0/1000)
محمد میرزایی
1404/5/27
1