یادداشت

بلندی های بادگیر
        "واقعا زجر کشیدم!"
 کتاب حول محور زندگی چهار کودک شروع و با زندگی بچه‌های اون چهار کودک به پایان می‌رسه. داستان با اومدن هیتکلیف پسرکی با موهای مشکی به خانه اِرنشاها شروع میشه و این مهمان ناخوانده تاثیرات زیادی روی زندگی کاترین و برادرش میذاره!
_من واقعا از دست شخصیت‌های این کتاب زجر کشیدم! مخصوصا بخش اول کتاب. بخش دوم کتاب اما برام معقول‌تر و ملموس‌تر بود. کاترینِ دوم، هیرتن و حتی لینتن دوست‌نداشتنی برام قابل هضم‌تر بودن.
شخصیت پردازی دقیق  یکی از مهارت‌های خوبِ نویسنده است!
هشدار: احتمالا تعویض راوی و شنیدن داستان از زبان خدمتکار خونه روی مخ‌تون باشه.
پ.ن: به ۳۰ صفحه آخر داستان که رسیدم خواستم از نویسنده بپرسم، چرا این شیرینی رو توی کل داستان پخش نکرد؟
      
60

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.