یادداشت خدای خورشید

جناح چهارم
        جناح چهارم/دسته چهارم؛ یه نقد تند و تیز درمورد این کتاب!

📢 یه نقد خوب، هم باید نقاط قوت یه کتاب رو بگه، هم نقاط ضعفش رو، طوری که منصفانه باشه! توی این یادداشت میخوام هم راجب نقاط قوت و هم راجب نقاط ضعف این کتاب بحث کنم (البته بشتر شامل نقاط ضعفشه، ولی خب ما گفتنی ها رو می‌گیم😮‍💨😂🫡🥲)
 
و بزارید همین اول بگم که این یه کتاب کاملا سلیقه ایه. نظرات هر شخص ممکنه باهم فرق بکنه. پس اگه این کتاب رو هنوز نخوندی یا قصد داری که بخونی ولی دودلی، بهتره بهش یه فرصت بدی. یا خوشت میاد یا نه🌙🦋

📌جناح چهارم دقیقا نمونه بارز یک کتاب کلیشه ایه که فقط به خاطر تبلیغات و ترند شدن توی فضای مجازی معروف شد، نه به خاطر داستان قوی! حقیقت تلخ اینه که خیلیا فقط چون "همه دارن درباره‌ش حرف می‌زنن"، عاشقش می‌شن! 😑📚✨

📎چرا این کتاب انقدر معروف شد؟
تبلیغات گسترده
ترکیب مدرسه‌ی نظامی + اژدها + دشمن به عاشق(انمیز تو لاورز) 

این باعث شد خیلیا انتظار یه کتاب خفن رو داشته باشن. 
البته این کتاب نقاط مثبت زیادی هم داشت. چیزایی که واقعا خوب بودن و موقع خوندن کتاب ازشون لذت بردم. 
ولی! 
یه نویسنده خوب طوری کتابشو می‌نویسه که نقاط قوت داستانش به خوبی بتونه نقاط ضعفش رو پوشش بده و اونها رو جبران کنه. آیا این کتاب اینجوری بود؟ نه زیاد. 

✅نکات مثبت – چیزایی که واقعاً خوب بودن!
📜ایده‌ی اولیه‌ی داستان عالی بود! مدرسه‌ی نظامی برای اژدهاسوارها؟ فوق‌العاده! یه عالمه اژدها که قراره باهاشون حسابی حال کنی و همچنین! امکان داره هرلحظه بمیری🐲🪶
📜فضاسازی‌های داستان قشنگه! نویسنده تونسته حس دنیای فانتزی رو به خوبی منتقل کنه. مخصوصا قسمت های نبردش و اونجایی که وایولت قرار بود از روی دیواره رد بشه! اون قسمت ها، مورد علاقم بودن و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. 
📜طرفدارای ژانر دشمن به عاشق ممکنه از این داستان خوششون بیاد، حتی اگه همه‌چیز سریع پیش بره. 

و حالا! چیزایی که واقعا باهاشون حال نکردم و یه جورایی، رو مخم بودن! من با کلی انتظار سراغ این کتاب رفتم، ولی واقعا تو ذوقم خورد🫤😖💔

❌مشکلات اصلی کتاب – چیزایی که باعث ناامیدیم شدن!
📜یه دختر ضعیف، ولی یهو همه‌چی براش معجزه‌وار خوب پیش می‌ره!
شخصیت اصلی قراره توی یه دنیای خشن و مرگبار باشه، ولی همیشه یه جوری از همه‌چیز جون سالم به در می‌بره! چرا؟ چون نویسنده نمی‌ذاره هیچ‌چیزی واقعاً تهدیدش کنه! 😑 من واقعا رشد شخصیتی قابل توجهی توی این کتاب ندیدم. بیاین یه مثال بزنیم. توی کتابای ریک ریوردان، پرسی جکسون یه بچه ضعیف دردسرساز با مشکلاتی مثل خوانش پریشی و بیش فعالی بود. اون تاحالا از شش تا مدرسه اخراج شده بود، و واقعا این بچه فرد خاصی نبود. نه تا وقتی که همه چیز یهو به یکباره برای پرسی شروع به تغییر میکنه. من در طول داستلن رشد شخصیتی پرسی و بزرگ شدنش و عاقل تر شدنش رو به خوبی مشاهده کردم. حتی میتونم بگم برام قابل لمس بود. هیچ چیز برای پرسی راحت نبود، ولی پرسی هیچوقت تسلیم نمی‌شد. اون جنگید و جنگید تا وقتی که شد یکی از محبوب ترین و معروف ترین قهرمانای دنیای ریک ریوردان! 
توی این کتاب، وایولت هم یه بچه ضعیفه. بدنش نحیفه و اگه بره توی اکادمی بسگیاث، ممکنه بمیره! وایولت هدفش این بوده که یه کاتب بشه، ولی مادرش مجبورش میکنه به مقر اژدهاسوارها بره. نباید حداقل یکم بیشتر تلاش می‌کرد؟ نباید برای رویاش بیشتر می‌جنگید؟ فقط خیلی ناگهانی قبول کرد که اژدهاسوار بشه و با اینکه میدونست ضعیفه(و مدام این رو به خودش و بقیه یادآوری می‌کرد)، ولی نمیخواست قبولش کنه! نمیدونم چطوری بگم، مثل اینکه تو یه کار بدی کردی و با اینکه میدونی کارت بد بوده و بقیه هم اینو میدونن، نمیخوای قبولش کنی! همچنان روی حرف خودت پافشاری و لجبازی میکنی. انتظار داشتم حداقل چند بار برای فرار از اونجا تلاش کنه(حتی اگر هم گیر می افتاد) چون داستان می‌تونست جذاب تر و واقعی تر بشه. و اینکه وایولت هربار یه جوری از مخمصه جون سالم به در می‌برد. ولی واقعا نمی‌شد فهمید چجوری. خبری از رشد درونی و تکامل قدرت و اینا نبود. انگار بیشتر موفقیتاش شانسی بود. یا یه همچین چیزی. من که همچین حسی میگرفتم. 
📜دشمن به عاشق، ولی به بدترین شکل ممکن!
قهرمان و شخصیت مرد اول تا یه لحظه پیش می‌خواستن همو بکشن، ولی یهو عاشق هم می‌شن؟ بدون هیچ دلیلی؟!
این از بقیه بدتر بود. از همون اولش هم هیچ دشمنی و کینه خاصی بین وایولت و زیدن نبود. بیشتر همدردی بود. بعد پلک زدم و دیدم این دو نفر عاشق هم شدن. یعنی چی؟ انتظار داشتم بیشتر کشش بدن😔😮‍💨😂 ولی خیلی یهویی شد. 
📜اژدهاها بیشتر حکم دکور داشتن تا اینکه نقش کلیدی توی داستان ایفا کنن! واقعا من از اژدهاها چیز خاصی ندیدم. میگن اژدهاها توی این کتاب همه چیزن! ولی واقعا نیستن. فقط حرف میزنن، همایش برگزار میکنن و به سواراشون سواری میدن. نه هیچ چیز خاص دیگه! 
📜تبلیغات قوی، ولی داستان ضعیف!
همه‌جا توی شبکه‌های اجتماعی این کتابو می‌بینی، ولی وقتی می‌خونیش، می‌فهمی که یه چیز خیلی سطحی و کلیشه‌ایه. میتونست خیلی بهتر باشه. (من از همون اولش میدونستم برنان زنده ست😂😔🥲) 


🎯 آیا ارزش خوندن داره؟
اگه دنبال یه داستان فانتزی پر از اکشن، استراتژی، و نبردای واقعی هستی، این کتاب ناامیدت می‌کنه.
اگه فقط دنبال یه رمان فانتزی با یه عاشقانه‌ی سریع و ساده هستی، شاید خوشت بیاد. کسانی که به تازگی شروع به خوندن کتابای فانتزی کردن، حتما این کتاب رو بخونن. 
ولی در کل، این کتاب بیشتر از چیزی که هست، تبلیغ شده و خیلیا رو ناامید کرده!
ولی آیا این باعث میشه که من از ادامه دادن این کتاب صرف نظر کنم؟ قطعا نه! این کتاب تازه جلد یک بود. شاید توی جلدای بعدی داستان جذاب تر بشه. به هرحال بقیه جلدای این کتاب رو ادامه میدم. و امیدوارم نقطه ضعفاش توی جلدای بعد اصلاح بشه. 

🎀مرسی که تا اینجا یادداشتمو خوندی. خوشحال میشم  نظرتو باهام به اشتراک بزاری🌸 میتونیم بیشتر راجب کتابا بحث کنیم. 
      
83

13

(0/1000)

نظرات

Satoru

Satoru

1404/1/9

چه یادداشت خوبی
یادداشت کسی که واقعا کتاب میخونه نه تبلیغات
1

3

ممنون عزیزم نظر لطفته🥰💝 

0