یادداشت زهرا میکائیلی
1404/2/25
بلاخره تمام شد. ۴ جلد و ۸ کتاب تمام شد. راستش این جلد را کامل نخواندم. تمام صفحات را خواندم ولی از نیمهی کتاب به بعد از روی بعضی جملات و پاراگرافها پریدم. اواخر کتاب دیگر ماجرای جنگ را دقیق دنبال نکردم. میدانم کار زشتی است! ولی واقعا خسته شدهام و زیادی طولانی شده بود. در مجموع دوستش داشتم. اول که کتاب را شروع کردم فکر میکردم قرار است ماجرای یک خاندان بزرگ و پر شخصیت را بخوانم، ولی فقط با سه نفر روبرو شدم. پدر و دو پسر. پدر مردی مستبد، مذهبی، ثروتمند، با افکاری قاطع و استوار و بیرحم. پسر بزرگ، آنتوان، مردی عملگرا. پزشکی دقیق که هر چیزی را فقط وقتی میفهمد که با حواسش درک کند. و همین است که بی ایمان است و شهوتران اما مرزهای اخلاقی خاصی دارد که از آنها تخطی نمیکند. پسر کوچک، ژاک. عصیانگر و تنها و ترسیده. انقلابی_ کمونیستی پر شور و در جستجوی محبت و اعتماد. 💥هشدار افشا! و در آخر کتاب هر سه عضو خانواده مردهاند. و تنها تیبوی زنده پسر نامشروع ژاک است. تنها بازماندهی دو خانوادهی تیبو و فونتانن. فعلا حرف دیگری ندارم. کتاب کم ماجرا و پرحرف بود.
(0/1000)
نظرات
1404/2/27
از اون کتاب هاست که اگه حوصله نداشته باشی یا دغدغه ات نباشه که در مورد سوسیالیسم اروپایی کتاب بخونی، حداقل با خوندنش از ماجرا بی خبر نمی مونی😄
1
زهرا میکائیلی
1404/2/26
1