یادداشت زهرا میکائیلی

        بلاخره تمام شد. ۴ جلد و ۸ کتاب تمام شد.
راستش این جلد را کامل نخواندم. تمام صفحات را خواندم ولی از نیمه‌ی کتاب به بعد از روی بعضی جملات و پاراگراف‌ها پریدم. اواخر کتاب دیگر ماجرای جنگ را دقیق دنبال نکردم. می‌دانم کار زشتی است! ولی واقعا خسته شده‌ام و زیادی‌ طولانی شده بود.

در مجموع دوستش داشتم. اول که کتاب را شروع کردم فکر می‌کردم قرار است ماجرای یک خاندان بزرگ  و پر شخصیت را بخوانم، ولی فقط با سه نفر روبرو شدم. پدر و دو پسر. 
پدر مردی مستبد، مذهبی، ثروتمند، با افکاری قاطع و استوار و بی‌رحم.
پسر بزرگ، آنتوان، مردی عمل‌گرا. پزشکی دقیق که هر چیزی را فقط وقتی می‌فهمد که با حواسش درک کند. و همین است که بی ایمان است و شهوت‌ران اما مرزهای اخلاقی خاصی دارد که از آنها تخطی نمی‌کند.
پسر کوچک، ژاک. عصیانگر و تنها و ترسیده. انقلابی_ کمونیستی پر شور و در جستجوی محبت و اعتماد.

💥هشدار افشا!
و در آخر کتاب  هر سه عضو خانواده مرده‌اند. و تنها تیبوی زنده پسر نامشروع ژاک است. تنها بازمانده‌ی دو خانواده‌ی تیبو و فونتانن.

فعلا حرف دیگری ندارم. کتاب کم ماجرا و پرحرف بود. 
      
459

33

(0/1000)

نظرات

به نظرم آخرش یه هشدار افشا بزنید 😅
2

3

😂😂😅
راستش روند کتاب جوریه که هرکی به کتاب ۸ برسه می‌فهمه. چیز جدیدی نیست.😁 

1

آره ولی خب این جلد الان یه جوریه که اصلا مشخص نیست جلد چهارمه 😅
@z.mikaeili 

1

از اون کتاب هاست که اگه حوصله نداشته باشی یا دغدغه ات نباشه که در مورد سوسیالیسم اروپایی کتاب بخونی، حداقل با خوندنش از ماجرا بی خبر نمی مونی😄

1