یادداشت یاسین خسروی

پاستیل های بنفش
        سلام
داستان با یه شیطنت خاص شروع میشه که از هر لحظه می‌خندی و لذت می‌بری، یکم دنیای بچگی رو میبینی در حالی که همه چیز مثل تصور بزرگترها داره برق میزنه، کتاب هر چقدر که جلوتر می‌رفت بیشتر عکس جلد کتاب تو ذهنم تدایی میشد لحظه‌ای که برادر بزرگتری که باید برادری می‌کرد، لحظه‌ای که پسری باید برای اولیایش برادری می‌کرد به تمام معنا داخل کتاب گنجانیده شده، شاید یکم داستان زندگی این کودک تکراری باشه اما هیچ‌وقت مثل یه خاطره بی ارزش کسی از کنارش عبور نمیکنه زمان‌هایی که هم باید بکشی و جلو ببری همیشه اذیت میکنه نمیخوام چیزی از داخل داستان بگم ولی همین کافی که کودکی کلاس پنجمی برای اشک‌های خواهرش "به دورغ گفتم؛ دروغ نگفتم." را در ذهن خود می‌پرواند و بیان می‌کند کافی است که این کتاب برای والدین و همچنین برادران و خواهران بزرگی که همیشه به قول خودشان سپر بلای کوچکتر ها بوده‌اند، باشد که کمی درک شوند، مناسب‌تر است. به معنای واقعی کلمه کتاب را نمی‌شود از جلدش قضاوت کرد.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.