یادداشت محمد مهدی
1404/5/24
باسمه 🔰 کورت ونهگات، یه سرباز آمریکایی بوده که اواخر جنگ جهانی دوم اسیر میشه. آلمانیها اون و باقی اسرای آمریکایی رو به شهر درسدن میبرن تا توی صنایع عمومی مشغول به کار بشن (کارگرها رو به جبهه اعزام کرده بودن). در زمان حضور اونها در شهر هست که فاجعه تاریخی حمله به شهر رخ میده. برخلاف تاریخنگاری رایج، اینبار متفقین بودن که دستشون تا مرفق به خون غیرنظامیان آغشته میشه. بمبافکنهای انگلیسی و آمریکایی هزارانهزار تن بمب آتشزا رو روی شهری میریزن که نه محل استقرار یگان ارتشی خاصی بوده و نه صنایع نظامی و راهبردی توش مستقر بوده. صرفاً میخواستن شهری که تا حالا بمباران سنگین نشده بوده رو هم منهدم کنن تا به آلمانیها بفهمونن دیگه هیچجا امن نیست... همین دلیل ساده باعث تخریب تقریباً کامل شهر و مرگ دههها هزار نفر از اهالی درسدن و آوارگانی بشه که بهخاطر جنگ به اونجا پناه آورده بودن. موجهای حمله اینقدر ادامه پیدا میکنه که چهره شهر، محو میشه... 🔰 بهخاطر افزایش تراکم جمعیت شهر به سبب حضور آوارهها، استفاده گسترده از بمبهای آتشزا و همینطور سوزوندن باقیمونده پیکرهای قربانیان به دست آلمانیها برای جلوگیری از شیوع بیماری، تعداد دقیق قربانیان مشخص نیست. تخمینهای مختلفی وجود داره: از دویستوپنجاههزار نفر که بیشتر مورد اتکای طیفهای ناسیونالیست افراطی آلمانی هست تا بیستوپنجهزار نفر که ثمره تلاشهای شبانهروزی کارشناسان آلمانی هست تا خدایینکرده دامان پاک متفقین به جنایات آلوده نشه. روایت رایج تا چند دهه حدود صدهزار کشته بود... 🔰 موضوع فاجعه درسدن علیرغم اینکه تلاش شده در حاشیه قرار بگیره، هرچندوقت یکبار و در مواقع نیاز غرب به توجیه ضربات غیرانسانی به طرف مقابل، مورد رجوع قرار میگیره. نتانیاهوی جنایتکار، در مصاحبه چندروز پیش خودش، از اینکه ارتش اسرائیل توانایی اینو داره که کاری که متفقین با درسدن کردن رو بر سر غزه بیاره صحبت کرده و سفیر آمریکا در اراضی اشغالی هم خطاب به کشورهای اروپایی گفته شما هم بر سر درسدن بمب ریختین و نه غذا... اهمیت این فاجعه هم مثل باقی جنایات جنگی و نسلکشیهای تاریخ هست... باید اون رو شناخت و دید که طرف مقابل، از چه چیزهایی برای اثبات خودش استفاده میکنه... 🔰 این مقدمه طولانی رو گفتم تا به چرایی خوندن کتاب بپردازم. کتاب «سلاخخانه شماره پنج» رمانی هست از کورت ونهگات بر اساس مشاهدات دسته اول از درسدن. در ابتدای کتاب، از خودش و خاطراتش میخونیم و بعد وارد داستان بیلی پیلگریم میشیم؛ شخصیتی که عملاً از خودش الهام گرفته شده. بیلی به خدمت اعزام میشه؛ اونم در حالی که نه آموزش تیراندازی دیده و نه لباس فرم مناسبی داره. تقریباً بلافاصله هم با ازبینرفتن یگانش، اسیر میشه. این وضعیت به همراه ناتوانی اون در ارتباطگیری و صحبت، شرایط سختی رو براش به وجود میاره. این چالشها با مسئله چندپارگی بیلی در طول زمان و ربودهشدنش به دست ترالفامادوریها تشدید هم میشه (بخش تخیلی داستان). در جایجای روایت، ما به همراه بیلی در خط سیر عمرش پرش میکنیم و وقایع مختلفی میبینیم. این از کلیت ماجرا که در کل میتونم بگم سرگرمکننده و بعضی مواقع راوی نکات جالبی از زندگی بود. 🔰 کتاب، منو تا انتها همراه خودش آورد؛ اما به اونجایی که میخواستم، نرسوند. به این نکته واقف هستم که اگه میخوام تاریخ بخونم، باید سراغ کتاب تاریخ برم؛ اما اون چیزی که میخواستم، توصیفات دسته اولی بود از زندگی در شهر درسدن قبل، حین و بعد فاجعه. متأسفانه کل چیزی که براش منتظر بودم، خیلی جستهگریخته و کمرمق بیان شد... فکر کنم کمتر از بیست صفحه به شهر بعد از حمله اختصاص داشت. در عوض حاشیههای جنسی اینقدر پررنگ بود که عملاً بعضی جاها محور میشد. 🔰 از این کتاب، فیلمی هم به همین نام در سال ۱۹۷۲ اقتباس شده. بعد از پایان کتاب، اون رو هم دیدم. روایت فیلم، نسبت به کتاب ضعیفتره؛ اما روند منطقیتری داره. بههرحال، بازم با خوندن کتاب، فیلم رو بهتر میفهمین. مثل هر اقتباس دیگهای، تغییرات زیادی رخ داده: بیلی پیلگریم تعامل خوبی با بقیه داره، سعی میکنه سرنوشت رو عوض کنه و خیلی چیزهایی که پیلگریم توی کتاب، اینطور نیست. نکته جالب دیگه که به چشم میومد این بود که فیلم به سیاق تولید در رسانه غربی، برای عدم خدشه به ابعاد هولوکاست، صحنه سمپاشی لباس اسرا در اتاق گاز رو که برای کشتن موجودات موذی انجام میشده (و شرحش داخل کتاب هست) حذف کرده. ضعف یا غارتگری سربازهای آمریکایی هم توی فیلم مثل کتاب نمود پررنگی نداره... در اینجا هم با وجود حذف خیلی از بخشها، بازم به درسدن نمیرسیم... انگار بازم قراره قضیه زیر فرش قایم بشه... خلاصه فیلمش هم منو به اون نقطهای که باید نرسوند... ❎✅ کتاب «سلاخخانه شماره پنج» توسط چندین و چند ناشر در ایران منتشر شده. من از نشر مطالعات زنان خوندم. ترجمه خوب، ویراستاری در مجموع قابلقبول و چاپ خوبی داشت. کتاب رو در حد یه سرگرمی که بخواین بخونین میتونم پیشنهاد بدم و نه بیشتر؛ گرچه از خوندنش پشیمون هم نیستم. پ.ن: متن دو مورد از ارجاعات اخیر به فاجعه درسدن در صحبتهای نتانیاهو و هاکابی رو هم اینجا میذارم... 1. https://www.middleeasteye.net/live-blog/live-blog-update/netanyahu-says-israel-could-bomb-gaza-allies-bombed-dresden 2. https://www.politico.eu/article/heard-of-dresden-uss-israel-envoy-pushes-back-against-criticism-of-gaza-takeover-plan/
(0/1000)
نظرات
1404/5/24
اول از همه مطلب خوبی بود خسته نباشید دوم از اونجایی که هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه،رسانه امریکای هیچوقت نماید جنایت هاشو رو کنه، خیلی از مردم آمریکا سر کشورهایی مثل کره ژاپن و ویتنام منت می ذارن که اگه ما نبودیم کمونیسم شما رو بلعیده بود و ما دموکراسی صادر کردیم و فلان انگار که هیچ ضرری بهشون نزدن جدا از قضیه درسدن نتانیاهو چندسال پیش سر عید پوریم یهوی ها گفته بود میخواد دوباره همون بلا رو سر ایران بیاره، کلا خیلی به اون گذشته درخشانشون افتخار می کنه مردک
1
3
1404/5/25
مسأله ونه گات، ماجرای درسدن نیست که بخواد اطلاعات بده. مسأله اون بی معنی بودن جنگ و زندگیه. اصل اون تاریخی که شما واست مهمه، برای نویسنده هیچ ارزشی نداره. صحنه های جنسی، در واقع پل رمان به زندگی هستن. اصل زندگی بی معنیه. چه فرقی میکنه که 250 هزار نفر از دستش خلاص شده باشن، یا 25 هزار؟ از معدود کتاب های کمدی واقعا کمدی قرن بیستمه که پوچ بودن تمام صحنه جنگ جهانی رو به نمایش میذاره.
1
3
1404/5/25
درست میفرمایید آقای خانی. توی یادداشت بیشتر به اون مسئلهای که اولویتم بود پرداختم. با جهانبینی ونهگات هم نتونستم همذاتپنداری کنم یا حتی با اینکه چنین مرگی دستمایه کمدی قرار بگیره.
2
محمد مهدی
1404/5/24
1